طنز/ صف سبد کالا ماه رمضان را باور کنیم یا تجمل افطاری ثروتمندان را؟
گفتا که پریروز بدادم همه افطار از اطعمه و اشربه خوردن همه تجار
با این همه خیرات گناهم همه پاکست من ناب طلا گشتم و حاجت نه بخاکست
گفتم فقیر ابین ضیوف تو ندیدم شاید تو بگفتی و من کر نشنیدم
گفتا فقر ابین منو ما که نشایند در قله سیمرغ زمان بال گشایند
ما جمله عزیزان خدائیم که داریم دارایی خود بهر مساکین نزداییم
گفتم نکن اصراف عملت غیر ثوابست در مزبله ی خانه تو مرغ و کبابست
تا دید که پایم ز گلیم رفته فراتر تا بیخ دو گوشش شده سٌرخین چواخگر
لکٌم دینکٌم گفت و در را به بست دلم شد تر کدار و از هم گسست
دو دستم گرفتم بسوی خدا چرا داده ثروت به اهل ریا
مرا هم بده تا که احسان دهم چلوگوشت و قیمه بادمجان دهم
دلستر دهم جای آب خنک به تالار شیمران و هم در ونک
شنیدم صدایی ز پشت سرم که ای بدتر از من که پشت درم
ریا من به خانه کنم در نهان تو خود مینمایی توی شیمران
خدا گر بخواهد به هرکس دهد پر بال طاووس به کرکس دهد
هر آن کس که دندان دهد نان دهد چلو قیمه گوشت و بادمجان دهد
تو در حکمت حق فضولی نکن حساب عریضی و طولی نکن
خدا را بر آن بنده بخشایش است که خلق از وجودش در آسایش است