"تیتر1"/ یادداشت یک جوان نسل جدید
37سال از آغاز پیمودن راه آزادی توسط پدرانمان گذشت و این خاک امروز سربلندانه آزاد است/ پدرم، برادرم، متشکریم
یک جوان نسل جدید نوشت: از پدران و برادرانمان ممنونیم که روزی با عشق و ایمان و از خودگدشتگی پای در راه آزادی گذاشتند و خوشحالیم که امروز این خاک سربلندانه آزاد و استوار است.
گروه استانی «تیتریک»؛ گم شده بودیم، در کوچه های پیچ در پیچ باور و عمل، گیر کرده بودیم، بین جبر زمانه و اختیار آگاهانه، در روزگار سیاه و در هوای آلوده از ظلم و بی عدالتی، در فضای بی دینی و در سکوت فریادهایی از روی خشم و ناله های از سر ترس، در دوران بی هویتی، خودزنی و بیگانه پرستی، در سرمای سوزنده بی مهری به مستضعف، مانده در راه آغشتگی به تله های فکری و در خفقان و فقدان واژه هایی به نام معنویت، استقلال و آزادی.
اما میان همه این هیاهو ها و شلوغی های کر کننده، در میان این ظلمات شک برانداز، گهگاه در هر گوشه و کناری صداهایی دلنشین و پرتوهایی راه گشا سر برمی آوردند و عمل به باور را به یادمان می انداختند، اما باز همه متوجه آن نبودیم، باز توانایی تحقق خواسته ها و رؤیاهایمان را در خود نمی دیدیم، تا اینکه صدایی فریادگونه، جسورانه و گوش نواز، همراه با نوری راهنما و ظلم شکن با استقامت و صبری 17 ساله تمام نجواها را دور خود جمع کرد، انوار حق خواهی را جذب کرد و مشتاقان به سمتش شتافتند.
طنین صدایش چنان جان ها را بیدار و آفتاب وجودش، چنان چشم ها را باز کرد که همه یک نفر شدند، یک صدا، یک جان و میلیونها روح در یک پیکر، صدای رهبر به گوش می آمد، حالا دیگر همه چیز را همه می دانستند، تا رسیدن به رؤیاهایشان چند قدم بیشتر فاصله نبود، مسیر را یافته بودند، اتحاد واژه بزرگ بین آنها و خون، ضامن این پیوند ناگسستنی شد.
وقتی همه چیز روبراه شد، به فرمان امام، آنچه را که در دل و جان حفظ کرده بودند، بر روی کاغذ آوردند و تاریخ، اسلام، استقلال و آزادی ایران را ثبت کرد.
حالا بعد از گذشت 37سال از آن روزگار عشق و ایمان و از خودگدشتگی، با همه فراز و نشیب روزگار و زندگی ها، هنوز فریاد آزادی و استقلال پدران و برادرانمان گوش فلک را کر میکند و به یاد همه خون های ریخته شده در این راه، عزت و استواری خاک را قدر دان هستیم، از پدران و برادرانمان تشکر میکنیم که اطاعت از پیشوای خردمند و حکیم و عارف را به ما آموختند و سربلندی این خاک پاک را همچون میراثی گرانبها برایمان به یادگار گذاشتند .
انتهای پیام/ یادداشت از محمد محرابی
اما میان همه این هیاهو ها و شلوغی های کر کننده، در میان این ظلمات شک برانداز، گهگاه در هر گوشه و کناری صداهایی دلنشین و پرتوهایی راه گشا سر برمی آوردند و عمل به باور را به یادمان می انداختند، اما باز همه متوجه آن نبودیم، باز توانایی تحقق خواسته ها و رؤیاهایمان را در خود نمی دیدیم، تا اینکه صدایی فریادگونه، جسورانه و گوش نواز، همراه با نوری راهنما و ظلم شکن با استقامت و صبری 17 ساله تمام نجواها را دور خود جمع کرد، انوار حق خواهی را جذب کرد و مشتاقان به سمتش شتافتند.
طنین صدایش چنان جان ها را بیدار و آفتاب وجودش، چنان چشم ها را باز کرد که همه یک نفر شدند، یک صدا، یک جان و میلیونها روح در یک پیکر، صدای رهبر به گوش می آمد، حالا دیگر همه چیز را همه می دانستند، تا رسیدن به رؤیاهایشان چند قدم بیشتر فاصله نبود، مسیر را یافته بودند، اتحاد واژه بزرگ بین آنها و خون، ضامن این پیوند ناگسستنی شد.
وقتی همه چیز روبراه شد، به فرمان امام، آنچه را که در دل و جان حفظ کرده بودند، بر روی کاغذ آوردند و تاریخ، اسلام، استقلال و آزادی ایران را ثبت کرد.
حالا بعد از گذشت 37سال از آن روزگار عشق و ایمان و از خودگدشتگی، با همه فراز و نشیب روزگار و زندگی ها، هنوز فریاد آزادی و استقلال پدران و برادرانمان گوش فلک را کر میکند و به یاد همه خون های ریخته شده در این راه، عزت و استواری خاک را قدر دان هستیم، از پدران و برادرانمان تشکر میکنیم که اطاعت از پیشوای خردمند و حکیم و عارف را به ما آموختند و سربلندی این خاک پاک را همچون میراثی گرانبها برایمان به یادگار گذاشتند .
انتهای پیام/ یادداشت از محمد محرابی
ارسال نظر
اخبار برگزیده