رسیدگی به وضعیت این زنان متوجه کدام نهاد ، ارگان و یا مسئول می شود؟
و همینطورباید توجه داشته باشیم تحقق عدالت اجتماعي تا چه اندازه مي تواند در تحقق وحدت ملي نقش داشته باشد و در قدم اول بايد به اين نكته توجه كرد كه چه چيزي وحدت ملي را در يك كشور با چالش مواجه مي سازد.
بر این اساس وضعیت معیشتی بخشی از افراد جامعه را که زنان بی سرپرست وبد سرپرست را شامل می شود مورد بررسی قرار داده ایم وبدانیم که این تنها بخش بسیار کوچکی از جامعه انسانی در اجتماع بزرگ کشورما است.
بخش اول
زمان : ساعت 10 صبح
مکان : واگن بانوان در قطار شهری گلشهر- صادقیه
با زور وفشار اطراف به داخل واگن هل داده می شوم وطبق معمول تا بخواهم مکانی برای نشستن ویا درست ایستادن پیدا کنم صدا وریتم آشنای همیشگی فروشندگان مترو به گوش می رسد.
خانمهای عزیز، کرم گیاهی حاوی عصاره چای سبز ، لایه بردار وضد چروک، صددرصد ضد آفتاب با انواع شماره بندی ، مناسب برای انواع پوست ...فروشنده مکثی کرده تا تاثیر دیالوگ آهنگینش را در چهره مسافران ببیند وانگار که تا حدودی نتیجه هم گرفته باشد با جدیت بیشتر ادامه داد:کی میخواد کرم منوتست کنه ، تستش رایگانه وهمه میتونن امتحانش کنن..وبعد با حالتی بخشنده کرم مذکور رو در اختیار دو سه نفر از مسافران میگذارد...هنوز متوجه نشده ام که چه جوابی از مسافران دریافت کرده است که خانم فروشنده دیگری هنوز پایش داخل واگن نرسیده شروع به خواندن متن طولانی و آهنگین خود با صدای رسا و یکنفس میکند...
خانمهای گلم ..انواع لوازم آرایش ، ریمل مخصوص مژه های کچل..30 تومن مغازه رو دارم 10 تومن میدم..انواع لوازم آرایش مارکدار، استخری ..24 ساعته ، انواع تل وگل سر ، کلیبس دخترانه ، زیور آلات به خصوص سرویس خرم سلطان ، تقویت کننده و پولیش وطراحی ناخن ، چشم بند خواب سلطان سلیمان ، تتو ومداد ابرو ضد حساسیت ، سرمه تقویت کننده تراش وتیغ اصلاح قیچی ناخن وابرو، سایه چشم طرح طلاکوب وثابت در رنگ بندی مختلف ، پابند های مد روز ، قلم نوری مخصوص آرایش ، انواع ماسکهای صورت میوه ای وگوشواره های ماهواره ای موجوده ... وبا گفتن این جمله آخر، روسری خود را با یک حرکت به کنار زده وگوشهای خود را که مزین به 30 ..40 گوشواره مورد نظر بود به مسافران می نمایاند...
من هنوز در حال فکر کردن به این مسئله هستم که آیا این همه اجناسی که نام برد در ساک های دستی کوچک وی موجود است یا ....؟!...که صدای فروشنده دیگری از پشت سر بلند شد...این فروشنده نسبت به بقیه فروشندگان مسن تر وبا صدایی کم هیجانتر و خسته تر سخن میگفت...خانمهای عزیز...انواع لواشک ، دونات ، بیسکوییت مغز دار ، شکلات بسته ای ، مسواک ، نخ دندون ، شیشه شور ، جای چک پول ، پیشبند ، دستمال آشپزخانه با آبگیری بالا ، لیف ، کیسه حمام ، قاشق وملاقه ، سوزن نخ کن .....همینطور که داشت اجناسش را برای مسافران لیست میکرد...فروشنده جوانی با ظاهری بسیار آراسته وحرکاتی نمایشی مانند مدلهای حرفه ای لباس به یکباره وسط واگن جاگیر شد وپس ازحاصل نمودن اطمینان از جلب کردن توجه همگان به خود ، با لحنی گیرا ومطمئن شروع به سخن گفتن کرد....خانمهای نازنین...خانمهای جوان...مادران گلم وعروس خانمهای عزیز ..انواع لباسهای راحتی ، خواب ، مجلسی ، جین ، ساپورت ، مانتوهای مد روز وانواع لباسهای مجلسی مناسب تولد ، نامزدی ، حنابندان وپاتختی ...و تمام تکه لباسهایی که خودم به تن دارم در سایزها ورنگبندی مختلف ومتنوع به همراه دارم ..هرکی میخواد بگه بدم ببینه...کی میخواد؟...شما میخوای عزیزم؟...شما چی گلم؟...
شور وهیجانی این فروشنده با لحن مخصوصش در مسافران ایجاد کرد موجب شد چند نفری با اشتیاق لوازم ساکهایش را زیروروکنند ودر مورد قیمت های این اجناس با هم به گفتگو بپردازند..فروشنده قبلی که صحبتهایش نا تمام مانده بود با همان حالت بی رمق وخسته خود ، از راهی که آمده بود برگشت تا در کوپه های دیگر، مشتریان خود را جستجو کند...
دیگر به مقصد رسیده بودم وباید در ایستگاه بعدی از قطار شهری پیاده میشدم ودر این حین نیز چندین فروشنده دیگر که انواع واقسام مایحتاج واقلام ضروری را برای فروش عرضه میکردند مشاهده کردم ....میتوان گفت رضایتمندی را می شد در چهره مسافران به جهت تهیه اقلام مورد نیازی که باید مسافتی را برایش در بازارها وخیابانها می پیمودند دید واینکه با بسیاری از اجناسی که شاید نامشان هم به گوششان نخورده بود آشنا می شدند وهم این فضایی که ایجاد میشد مسافت سفر را کوتاه تر و وبا سرگرمی همراه میکرد.
بخش دوم
پس از به انجام رساندن کارخود باید مسافت آمده را به همان وضعیت برمیگشتم واین بار به اشتباه وارد کوپه آقایان والبته کمی مختلط شدم که جز من ، دو خانم دیگر در جمع آقایان حضور داشتند .. کمی معذب شده بودم که مشاهده صحنه پیش رو، احساس شرم را نیز به عدم راحتی ام افزود....
زنی که پوشینه بر چهره زده وچادر مشکی به سر داشت با صدایی بلند وسوزناک در حال تکدی گری بود وبرای خود در میان مردان ایستاده راهی می جست وزاری کنان به پیش می آمد....آقایون...من مستاجرم...سرپرست ندارم...بچه یتیم رودستم مونده ...در راه رضای خدا به من کمک کنید...شام شب ندارم و پول ندارم برای بچه ام لباس بخرم...شما رو به جون بچه هاتون به من کمک کنید..پشت سر این زن دختر خردسالی نیز گریان ونالان حرکت میکرد .وضعیت تکدی گری این زن ودختر خردسال بسیار متاثر کننده وهمچنین برای هر زنی مایه شرم بود.
به دنبال این دو، پسر جوانی که گل های رز را در بسته بندی به فروش می رساند وپسر ودختر خردسالی که فال حافظ عرضه میکردند هم دیده میشدند...
برای عوض کردن خط وارد قطار اصلی شدم و واگن بانوان...فرصت مناسبی بود که بتوانم با یکی دو نفر از فروشندگان سوالاتی را که در ذهنم نقش بسته بود مطرح کنم وخیلی زود سوژه خوبی برای این مسئله پیدا کردم....
زن مسن 60 الی 65 ساله ای که با چهره رنگ پریده وبه سختی توان راه رفتن داشت پیش می آمد . با صدایی لرزان مسافران را به دیدن اجناس میان دستش تشویق میکرد وخود میدانست که اگر کسی تمایل برای خرید از او نشان دهد به لحاظ شفقت ودلسوزی برای وضعیت نامناسبش است...
برایش در کنار خود جایی باز نموده وبه بهانه دیدن اجناسش سر صحبت را باز نمودم ...
مادر سختت نیست با این سن ، سرپا و واگن به واگن تو مترو فروشندگی میکنی؟مأمورا چیزی بهت نمیگن؟ تاحالا جنسات رو ازت نگرفتن؟تو که پای دوندگی وزبون صحبت کردن نداری بتونی از پس خودت بر بیای!...
چکار کنم مادر ..شوهرم مرده و4 جوان مجرد تو خونه دارم...دخترم منشیه دفتر یه دکتره وهرچی درمیاره خرج خودش ولباساش میکنه...حداقل از من چیزی نمیخواد...دو پسر دیگه ام بیکارن وهرچند وقت یکبار سر گچکاری وکارگری به خاطر سابقه خوب پدر خدابیامرزشون میرن ولی همیشه که کار نیست واونا هم اوستا کار نیستن...پسر آخریم هم ناراحتی اعصاب داره وهمیشه توی خونه است ومدام با بقیه درگیر میشه و شب وقتی مثل مرده به خونه میرسم خدا خدا میکنم که دعوا نکرده باشن...پول که بهش میدم ساکت میشه وبا بقیه کار نداره ...همین روزاست که از دستش سکته کنم وبرای همیشه راحت بشم....
متن گفتگوی ما توجه چند نفر از جمله یکی دو فروشنده دیگررا جلب نمود و با قرار گرفتن در کنار ما وارد گفتگو شدند...
پیرزن ادامه داد: چند باری اجناسم رو گرفتند ودیگه نتونستم اونا رو پس بگیرم..بهم گفتن فرستادیمش برای بهزیستی ..آخه شما بگید...از من محتاج تر هم وجود داره ؟...اون جنسا همه ی سرمایه من بود....آخه من کجا میتونم برم کار کنم؟...کی توی این سن به من کار میده؟...اینجا همه زن هستند ومنم یه لقمه نون بخور نمیر در میارم که خونه ببرم..مأمورا بهم گفتن برو سر چها راه بایست وگدایی کن ...به ما چه ربطی داره که نداری بخوری ونان آور خونه ای...
فروشنده میانسالی که کنار ما نشسته بود با این عبارات وارد گفتگو شد...
باز به تو اینو گفتن به ما میگن برید سر چها راه وایسید........ کنید ، بهتر از فروشندگی توی متروئه ...اینجا فروشندگی کنید از هر کاری بدتره...به ما ربطی نداره که چکار میکنید واگه فروشندگی نکنید باید چکار کنید...!!!
فروشنده جوان دیگری با این سخنان وارد بحث میشه ...
البته با زنهای مطلقه و بی شوهر بهتر رفتار میکنن وهواشون رو دارن!!! خلاصه باید اونجا پارتی داشته باشی تا دستت به اجناست برسه....
فروشنده میانسال انگار که مطلب مهمی رو به خاطر آورده باشه گفت ...همین چند وقت قبل بود که یکی از مأمورا ، وقت گرفتن جنس از یه فروشنده زد تو شقیقه اش و یه مدت اون بدبخت روانه بیمارستان شد والانم رضایت نمیده واون مأمورهم هر چند وقت یکبار تهدیدش میکنه... بعد خطاب به من گفت : میخوای شماره اش رو بدم باهاش صحبت کنی؟...دلش میخواد به کسی حرف هاش رو بگه...
فروشنده جوان در تایید حرفهای همکارش گفت :چرا اون رو نمیگی که وقتی جنساش رو گرفتن وبهش گفتن برو.......کن ، ولی فروشندگی نکن ، خودکشی کرد ومرد...چاره دیگه ای نداشت...خسته شده بود.....حیف جوونیش که زیر خاک رفت...
حرفها ودرد دلهای این زنان سختی کشیده تمامی نداشت وپشت صحنه ای بود از این همه تنوع ،هیجان و رفت وآمد.
زنانی که در پی بی سرپرستی وبد سرپرستی بالاجبار نان آور خانه هستند ودست فروشی در میان زنان را برای خود امن ترین روش کسب در آمد وگذران زندگی می بینند.
آنان بر این عقیده هستند که با تلاش در این محیط ، حداقل از تهدیداتی که برایشان در اجتماع برخی از مردان به وجود می آید در امان خواهند ماند.
به راستی عاقبت وضعیت اسفبار تأمین معیشت و لقمه ای نان حلال کسب نمودن با مشقت ودلهره فراوان توسط این زنان چه خواهد شد؟
احسان ونیکوکاری نیاز به روز خاصی ندارد وآیا کار خیر انجام دادن جز این است که راحت جان زنانی فراهم شود که خداوند آنان را لطیف ترین موجود خلقت دانسته ودر قرآن وتمامی احکام شریعت اسلام، آسایش و امنیت را برایشان توصیه نموده است .
رسیدگی به وضعیت این زنان متوجه کدام نهاد ، ارگان و یا مسئول می شود؟؟؟؟؟؟؟