افتخار آفرینی فیلمی که هنوز دیده نشده/ "مرد فروشنده" فرهادی کیست؟ + تصاویر
گروه فرهنگی «تیتریک»،اینکه نماینده ای از کشور در رقابت با دیگران بتواند به موفقیت دست یابد جای خوشحالی دارد. و اینکه زحمات عده ای از هنرمندان در جشنواره های بین المللی دیده شود علی القائده نمی تواند باعث ناراحتی و اعتراض باشد. هفته گذشته دو نفر از سینما گران ایران توانستند یکی از جوایز مهم و سطح بالایی از سینمای جهان را کسب کنند.
این امر باعث خوشحالی بسیاری از مردم و به
خصوص جوانان شد. تعداد زیادی از رسانه های کشور به آن پرداختند و از آن تقدیر
کردند. این شادی و فضای پیش آمده متاثر از کسب دو جایزه در جشنواره کن بود و نه
چیز دیگری . علی القائده نمی توان ادعا کرد که دلیل این فضای گسترده پیش آمده فیلم
مورد نظر یعنی "فروشنده" و یا "مرد فروشنده" می باشد چون این
فیلم در ایران دیده نشده و فقط در یک سانس جشنواره اکران شده است.
تا اینجای امر چندان مسئله و مشکلی در کار نیست. دو نفر از سینماگران کشور در یک رقابت بین المللی هنری توانسته اند افتخار جهانی کسب کنند و باعث خوشحالی مردم کشور گردیدند.
اما تمام جو پیش آمده و مسائل و اخبار و تحلیل ها و ... حاشیه ای هستند بر اصل قضیه و آن فیلم مرد فروشنده است. نمی توان بدون دیدن و بررسی این فیلم و نگاه به ابعاد و جوانب آن دست به تحلیل برد. این کار الان نه ممکن است و نه مطلوب . اما نگاهی اجمالی به داستان، بازیگران، سابقه کارگردان، و نوع استقبالی که در فرانسه و کن از آن شد برخی نگرانی ها را می تواند در ذهن ایجاد کند.
کن معمولاً به استقبال فیلم هایی از ایران می رود که به سبک و سیاق خاصی باشد. شاید استفاده از عنوان "مکتب کن" هنوز زود است اما دور از ذهن نیست. بررسی اجمالی و سطحی بیش از بیست فیلم ایرانی که به این جشنواره راه یافته اند نشان می دهد که سلیقه هیات داوران و مجموعه اداره کننده آن حول محوری می چرخد که چندان با وضعیت جاری کشور تطبیق ندارد.
وارونگی، ناهید، گذشته، دست نوشته های نمی
سوزند، مثل یک عاشق، به امید دیدار، کپی برابر اصل، کسی از گربه های ایرانی خبر
ندارد، پرسپولیس، یک شب، 10 روی ده، پنج عصر، طلای سرخ، ده، ای بی سی آفریقا، تخته
سیاه، زمانی برای مستی اسب ها، آوازهای سرزمین من، بمانی، زیر نور ماه، سفر
قندهار، طعم گیلاس ،قصه های کیش و... نامه فیلم های ایرانی راه یافته به کن است.
موضوعاتی که در این فیلم های طرح می شوند عموماً در نقد اجتماعی صریح و سیاه است. خودکشی، قتل های زنجیره ای دهه هفتاد، معلمانی که در جست و جوی دانش آموز در کوه های کردستان می گردند، دختری که اسیر پدر خود با اندیشه های طالبانی است و او را در پستو خانه نگه می دارد، پیرمردی که یک در را در بیابان به دوش می کشد، بیماری ایدز، سفر به عراق در دوره جنگ تحمیلی، مشکلات مالی و خانوادگی یکی از قاچاق چیان مرزی ایران و عراق، سرنوشت سه دختر ایلامی که با خانواده خود مشکل دارند و دست به خودسوزی می زنند و یا به دست برادر کشته میشوند، جانباز جنگی که بعد از اقدام به سرقت از طلافروشی خودکشی می کند، افسردگی و شکست مردم ایران بعد از انقلاب و نابودی جنبش زنان، دو مهندس که به دلیل شرایط جامعه نصاب ماهواره شدند، وکیل بارداری که به دلیل عدم اجازه کار میخواهد از ایران برود و شوهر روزنامه نگارش تحت تعقیب ماموران امنیتی است و...
مشاهده می شود که نگاه خاصی در میان داوران این جشنواره برای پذیرفتن فیلم های ایرانی وجود دارد. نکته دیگری که وجود دارد این است که اکثر این فیلم ها در داخل کشور مجوز قانونی انتشار پیدا نمی کنند.
خودعباس کیارستمی در حاشیه برنده شدن فیلم طعم گیلاس خود گفت: تفاوت و شباهت کار ما کارگردانها با روانشناسان در این است که کارگردان، در سطح جامعه معضلات را میبیند و نقطهٔ درد را نشان میدهد ولی همانجا رها میکند.
با این سابقه وقتی یک فیلم در کن مورد توجه قرار می گیرد و بیشترین جایزه در میان فیلم های فارسی را بدست می آورد باید به شدت حساس شد و با احتیاط و دقت نظر بیشتری در برابر آن رفتار کرد.
فرهادی در آثار گذشته خود به مسائل و معضلات اجتماعی و شکاف های موجود در جامعه پرداخته بود . بسیاری از صاحب نظران سبک فیلم سازی او را سیاه نمایی و برجسته کردن معضلات می دانند که در آثاری چون درباره الی، جدایی نادر از سیمین، چهارشنبه سوری نمایان است. توجه مجموعه کن به فرهادی شاید از این جنبه باشد که او بسیار ماهرانه جامعه ایران را زیر تیغ نقد می برد و دیگر مانند کارگردان های قدیمی مثل مخملباف و پناهی و قبادی و کیارستمی صراحتاً بیانیه منتقدانه نمی خواند.فرهادی در ساخت فیلم و استفاده از ابزارها و تاکتیک های هنری ماهرانه عمل می کند اما باید در مورد نگاه او به جامعه و معضلات آن کمی منتقدانه برخورد کرد.
مسئله درباره فیلم اخیر او از نام و عنوان آغاز می شود. به فارسی عنوان "فروشنده" مطرح شد اما در پوستر فرانسه و لاتین نام فیلم "مرد فروشنده" می باشد. سینما ژورنال داستان فیلم را این گونه نقل می کند: « آپارتماني در تهران در حال فرو ريختن است و ساكنان آن از جمله زوج متأهلي كه شخصيتهاي اصلي داستان هستند، عماد (شهاب حسيني) و رعنا (ترانه عليدوستي)، براي نجات جان خود با عجله در حال فرار از خانهاند... عماد و رعنا مجبور ميشوند كه خانه تازهاي پيدا كنند. آنها سريعاً ميروند به واحد بزرگ ولي قديمي خانهاي كه در نزديكي همانجا واقع است. اما ظاهراً ردپاي ناخوشايندي از گذشته خانه هنوز باقي مانده است. خانم مستأجر (ساكن قبلي) آن طوري كه در بيان مردم تهران رايج است، با مردهاي زيادي پريده. نق نقها شروع ميشود و بعد از آن اتفاقي ميافتد كه سبب ناديده گرفتن موضوعي سياهتر ميشود. رعنا در خانه تنها است و ميشنود كه كسي وارد خانه شده است. به تصور اينكه عماد است، شروع ميكند به حرف زدن، اما عمادي در كار نيست. شب همان روز عماد به خانه برميگردد و وقتي كه از پلهها بالا ميرود، ردپاي خوني در راهپلهها به چشمش ميخورد و همسرش را در حالي ميبيند كه وقتي زير دوش بوده، بهدست كسي كه وارد خانه شده به سرش ضربه زده شده است. در بيمارستان سرش را بخيه ميزنند و معلوم ميشود كه مشكل جسمي خاصي ندارد.»
بیشتر فیلم پرداختن عماد با بازی شهاب حسینی به پیدا کردن کسی است که وارد خانه شده و به همسرش آسیب هایی رسانده است که دقیقاً معلوم نیست تا چه حدی بوده!! اما از عکس العمل حسینی برمی آید که شاید اتفاق ناگواری افتاده است. در نهایت مرد فیلم با غلبه بر خشونت خود بعد از پیدا کردن مقصر او را رها می کند و بر غیرت و خشم خود غلبه می نماید.
این داستان هر چه قدر هم که در فیلم خوب ساخت و پرداخته شود و در نظر داوران بین المللی نیز جلوه کند در نهایت بررسی یکی از معضلات و بیماری های جامعه ما است. هیچ جورنمی توان به آن دید مثبت و خوشحال کننده و افتخار آفرین داشت. باید بگوییم که اگر نوع نقد و دید فرهادی را بپذیریم! اما نمی توانیم به این مسئله و بیماری جامعه خود افتخار کنیم. سوای اینکه همین سیر داستان هم در ایران چندان قرابت و نزدیکی با اور واقع زندگی و جریان طبیعی آن ندارد.
طبیعتاً یک چنین برخوردی از سوی کن به این فیلم با آن سابقه می تواند طبیعی باشد اما جای سوال اصلی این است که چرا مردم و رسانه های ما انقدر آن را برجسته می کنند. آیا بعد از دیدن این فیلم کسی احساس افتخار خواهد کرد که هم اکنون این قدر به حواشی و جنبه های دیگر آن پرداخته می شود؟
از طرفی باید به اثر این استقبال و حمایت بر سینمای کشورنیز توجه شود. زمانی که عیار و سنگ محک ما کن شد هنرمندان و سینماگران ما به سمت نوعی از فیلم سازی روی می آورند که بتواند در فرانسه دیده شود و این مسئله شاید چندان به نفع هنر کشور نباشد. البته باید گفت که آثار فرهادی به تدریج دارد سبک فیلم سازی خاصی را در کشور ایجاد می کند و نشانه های آن آثار ابد و یک روز، ملبورن، برف روی کاج ها و... است.
باید قدری با تامل و دقت بیشتر به این فیلم و حواشی آن پرداخته شود تا اگر بعد از اکران و انتشار آن در داخل متوجه شدیم که موضوع آن چندان هم باب میل جامعه ایران نیست سرخوردگی و پشیمانی و... بوجود نیاید.
هادی امامی - تیتریک
پایان پیام/