فیلم سینمایی "لاله" روایت عزت یا ذلت زن ایرانی؟+عکس
گروه هنر و رسانه «تیتریک»/ساختن فیلمی با بازیگران و کارگردانی هالیوودی تنها راهی است که برای همراهی با مردم به ذهن مسئولان سازمان سینمائی رسیده است آن هم در شرایطی که از یک سو ایران به عنوان تنها پرچم دار بیداری اسلامی مسئولیت خطیری در قبال سایر مسمانان دارد و از سوی دیگر غرب با اعمال تحریم های روزافزون در کنار استفاده از تمام اهرم های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ... به دشمنی با ملت ایران می پردازد. ملت ایران مانند همیشه در یکی از گردنه های تاریخی صعب العبوری که برای رسیدن به ظهور در برابر خود دارد قرار گرفته است و ارمغان سینمای ایران برای گذشتن از این گردنه فیلمی است فاخر درباره ی زندگی یک دختر اتومبیلران!
گذشته از زندگی نامه ی لاله صدیق که گویا سازمان سینمائی او را سمبل زن مسلمان امروز درنظر گرفته که حاضر است 5میلیارد برای ساخت فیلم او بپردازد، پیشینه ی کارگردان این فیلم فاخر و دلیل انتخاب او جالب توجه تر به نظر می رسد.
پژوهشکده عفاف پیشتر در گزارش "سیمرغ بیست و نهم" زندگی نامه و آثار اسدالله نیک نژاد(اسی نیک نژاد در هالیوود) را به شکل کامل بررسی کرده است، در بهمن ماه 1389 اغلب سایت ها به حضور این چهره در جمع داوران جشنواره بیست و نهم اعتراض کردند، اما برخی چهره ها و سایت های ارزشی البته فاقد بصیرت به دفاع از او پرداخته و درباره ی او دچار اشتباه شدند، حتی شکایت فرد مذکور از یکی از سایت ها به نفع وی تمام شده و سایت مذکور مدتی توقیف شد، درحالیکه اگر مدافعان این تهیه کننده ی هالیوودی به خود زحمت داده و صفحه ی فیس بوک اسی را بررسی می کردند متوجه می شدند تمام آنچه که این فرد آن ها را انکار می کند حقیقت داشته است(مخاطبان گرامی برای اطلاعات بیشتر می توانند به گزارش "سیمرغ بیست و نهم" تولید شده در پژوهشکده مجازی عفاف مراجعه نمایند.)
برخلاف آنچه که شفیع آقامحمدیان (مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی) آن را کذب محض خوانده، اسی نیک نژاد نمی توانسته از تولید تمام یا قسمتی از فیلم ها و سریال های خود مانند "خاطرات کفش قرمز”،” دریای سیاه 213″، "جایی به نام حقیقت”، "شرم، شرم، شرم”، "زنان در شب” و ... (به همراه مضامین آن ها) در استدیواش بی خبر بوده باشد، چرا که افراد دخیل در این پروژه ها را در صفحه ی فیس بوک خود اد (add) کرده است، چطور یک نفر کارگردانی اروتیک ساز را در صفحه دوستان فیس بوک خود دارد اما نمی داند بخشی از فیلم یا سریال این فرد در استودیو خودش تهیه شده است!!! بر فرض محال هم که بخش هائی نامربوط به صحنه های مستهجن در استودیوی آقای نیک نژاد تهیه شده باشد مانند صدا، رنگ و ... به هرحال پس از پایان کار و آورده شدن نام استودیوی اسی و نام خودش به عنوان تهیه کننده او نباید نسبت به قراردادهای بعدی اش دقت می کرد؟ اشتباه یک بار، دوبار، حداکثر سه بار رخ می دهد، نه ده بار، آن هم در بازه ی زمانی شش ساله!!! و اگر ده سال قبل از ماهیت این آثار بی اطلاع بوده، اکنون و در سال 2012 چرا نام برخی از دست اندرکاران آثار فوق در بین دوستان فیس بوک نیک نژاد به چشم می خورد؟
مشخص نیست مسئولان سینمائی کشور دقیقاً چه چیزی در آقای نیک نژاد کشف کرده اند که حاضر نیستند با وجود مخالفت های بسیار اصحاب رسانه و حتی بنیاد سینمائی فارابی(ساخت فیلم لاله ابتدا به بنیاد سینمائی فارابی واگذار شده بود که فارابی به علت اختلاف فاحش فضای فرهنگی حاکم بر این فیلمنامه با فرهنگ ایرانی-اسلامی ساخت این فیلم را برعهده نگرفت، برخی رسانه ها استعفای معاون فرهنگی فارابی را نیز به علت مخالفت با ساخت این فیلم می دانند، پس از انصراف فارابی، پروژه لاله از سوی ریاست سازمان سینمائی به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سپرده شد.) او را کنار بگذارند! همان طور که در بهمن ماه 1389 وی اگرچه به عنوان داور بخش اصلی انصراف داد اما به ایران آمده و مهمان کنفرانس هالیوودیسم و سینما بود.
شاید همانطور که آقامحمدیان عنوان کرده مسئولان سینمائی به ارتباط های نیک نژاد آن هم برای تامین هزینه های فیلم نیاز دارند: « اسدالله نیکنژاد بهواسطه ارتباطهای خوبی که با کمپانیهای بزرگ فیلمسازی در آمریکا و کانادا دارد بخشی از سرمایهگذاری برای ساخت فیلم سینمایی "لاله" را تأمین خواهد کرد. ... هزینه پنج میلیاردی در مقیاس با استانداردهای تولید در سینمای جهان رقم ناچیزی است... ضمن اینکه من پیشبینی میکنم هزینهای که تولید این فیلم برمیدارد بیش از رقم اعلام شده است و فکر میکنم چیزی حدود هفت میلیارد هزینه در بردارد. طبق قرارداد منعقد شده قرار نیست همه هزینههای تولید را طرف ایرانی بپردازد از همینرو مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تنها دو و نیم میلیارد آن را میپردازد و مابقی هزینهها را کمپانیهای خارجی به واسطه رابطههایی که اسدالله نیکنژاد دارد میپردازند. (خبرگزاری مهر -۱۳۹۱/۰۴/۲۶)»، البته آقامحمدیان در حالی از دوونیم میلیارد صحبت میکند که شمقدری در صحبت هایش رقم پنج میلیارد را انکار نکرده است: «برای ساخت چنین پروژهای در سطح بینالمللی لازم بود از حضور بازیگران خارجی استفاده کنیم. وقتی هم که وارد عرصه بینالمللی میشوید قطعا یک صفر جلوی بودجهتان میآید.»
آقامحمدیان در مصاحبه ی خود با خبرنگار مهر به نکات جالب دیگری نیز اشاره کرده است: «پذیرش ساخت این فیلم در راستای تغییر سیاستهای اجرایی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بود ... معتقدم تولید فیلم سینمایی "لاله" تجربه جدیدی در عرصه سینمای ایران است و برای نزدیک شدن به سیاستهای جدید مرکز مبنیبر پررنگ کردن واژه "تجربی" شکل گرفتهاست. سینمای ایران برای اینکه به پیشرفت قابل توجهی دست یابد باید سراغ تجربههای جدید در عرصه فیلمسازی و رقابت با بازار جهانی برود. معتقدم تا زمانی که سینمای ایران به بازار جهانی ورود پیدا نکند پیشرفت قابل توجهی نمیکند. از همین رو فیلم لاله با حفظ و صیانت شرف و غیرت زن ایرانی، آغازی برای ورود و رقابت سینمای ایران با سینمای جهان در عرصههای مختلف بینالمللی است.... این فیلم سینمایی یک کار تجربی است که به نوعی زیرمجموعه فعالیتهای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تعریف میشود ... به عنوان مثال برخی از صحنههای این فیلم با هلی شات(تصویربرداری با هلیکوپتر) همراه است که این نوع تصویربرداری تجربه تازهای در سینمای ایران است. ... از سوی دیگر وظیفه بنیاد سینمایی فارابی به گونه دیگری تعریف شدهاست به این معنا که این بنیاد وظیفه تولید آثار فاخر سینمایی را بهعهده دارد از همینرو مجموع اطلاعاتی که تاکنون درباره این پروژه سینمایی از سوی بنیاد فارابی منتشر شده کذب محض است و واقعیت ندارد.... تولید این فیلم از چند وجه اهمیت دارد که مهترین وجه آن جنبههای آموزشی است به این معنا که تولید این اثر سینمایی باعث میشود تکنیکهای جدید سینمایی وارد عرصه شود و تجربیات جدیدی را عرضه کند. از سوی دیگر نیم نگاهی هم به بازار فروش جهانی دارد. از همینرو در انتخاب افراد عواملی را در نظر گرفتهایم که با تکنیک روز دنیا در حوزههای مختلف فنی چون فیلمبرداری و یا صدابرداری آشنا باشند.»
از صحبت های آقامحمدیان این گونه برداشت می شود که فیلم لاله فیلم فاخری نیست، بلکه فیلمی تجربی است، در واقع مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نیمی از بودجه خود را هزینه یک فیلم تجربی می کند، آن هم در زمانی که بسیاری از مستندسازان و سینماگران کشور با محدودیت مالی در تولید آثار خود مواجه هستند، از طرف دیگر پذیرش ساخت این فیلم در راستای تغییر سیاست های مرکز گسترش سینمای مستند بوده، پس ضروری است این مرکز سیاست های جدید خود را شفاف تر بیان کند تا اهالی فرهنگ دچار سوءتفاهم نشوند، چرا که هنوز در رسانه ها توجیهی برای ساخت این فیلم عنوان نشده است، گویا جهانی شدن یکی از این سیاست های جدید است، جهانی شدن به چه قیمتی؟ کشوری که پرچمدار مقاومت در برابر مستکبرین است برای جهانی شدن سینمایش چه نیازی به کمپانی های خارجی دارد؟ تکنیک های جدید سینمائی، تصویربرداری با هلی کوپتر و ... از ساخت ماهواره بر و دستیابی به انرژی هسته ای و نانوفناوری و شبیه سازی موجودات زنده پیچیده تر است؟ چرا در زمانی که قشر نوجوان و جوان ایرانی به دنبال استقلال و خودکفائی در پیچیده ترین عرصه های علمی است مسئولان سینمائی برای ورود تکنیک های جدید سینمائی به ایران دست به دامن سینماگران هالیوودی می شوند؟ و این وابستگی خود را نوعی افتخار و خدمت به فرهنگ کشور می دانند؟ از طرف دیگر از چه زمانی شرف و غیرت زن ایرانی در اتومبیلرانی جلوه کرده است؟ مسابقات رالی در زندگی زن ایرانی که الگوی زنان مسلمان منطقه در خیزش های اخیر مردمی بوده است، چه جایگاهی دارد؟ آیا انتخاب زندگی یک راننده زن چیزی جز پیروی از فرمولهای رایج غرب می تواند باشد؟ وقتی زنان مسلمان سایر کشورهای اسلامی این فیلم را مشاهده کنند تصویری که از زن ایرانی در ذهن خود دارند چه تغییری می کند؟ چه الگوئی در ذهن آن ها شکل می گیرد؟ زن ایرانی در سایه ی مسابقات رالی به پیشرفت های علمی – فرهنگی – اجتماعی دست پیدا کرده است؟ مادران این سرزمین با اتومبیلرانی یک نسل از انسان های مجاهد و شهید را تربیت کرده اند؟ زن ایرانی رالی باز که همان تصویر مطلوبی است که غرب خواهان آن است....
بر فرض محال که زندگی نامه ی لاله صدیق(که سابقه ی یکسال محرومیت به اتهام تقلب در مسابقه و تقویت غیر قانونی موتور ماشین را در پرونده ی خود دارد) پتانسیل های لازم برای ساخته شدن در شرایط کنونی کشور و منطقه و جهان را داشته باشد، مگر کارگردان متعهد و باتجریه در کشور وجود ندارد؟ مگر ملک سلیمان در داخل کشور ساخته نشد توسط کارگردان و تهیه کننده ی متعهد همراه با ورود تجربه های فنی جدید به سینمای ایران، راه آبی ابریشم، همین جدائی نادر از سیمین! مگر کارگردان باتجربه و کارآزموده در این مملکت یافت نمی شود؟ گویا مسئولان سینمائی از اوضاع فوتبال همیشه لنگان و فشل و ستایشگر مربی خارجی جمهوری اسلامی عبرت نگرفته اند!!! حال قبول که مسئولان سینمائی مسئول اند و به این تشخیص رسیده اند که هیچ کارگردان داخلی مناسب کارگردانی چنین اثر ارزشمندی نیست و بودجه ی بیت المال را باید به دست خارجیان سپرد، اما چرا این کارگردان؟ کارگردانی که «ارتباطهای خوبی که با کمپانیهای بزرگ فیلمسازی در آمریکا و کانادا دارد(آقامحمدیان)» قطعا از قواعد فیلمسازی حاکم بر کمپانی های بزرگ پیروی کرده است! چیزی که حتی خودش آن را در متنی که برای انصراف از جشنواره ی بیست و نهم منتشر کرد انکار نکرده است:«...افرادی در تلاشاند تا چهرهام را خراب و مخدوش کنند و از من خواستهاند تا در این جشنواره شرکت نکنم و افرادی نیز قصد دارند با تجارب گذشته من بازی کنند تا چهره جشنواره فیلم فجر را مخدوش نمایند. من که هنگام شروع جنگ مستند «درد همسنگرم» را ساختم و تلاش نمودم تا مردم را امیدوار کنم تا تسلیم دشمن نشوند. افراد دارای مواضع سیاسی به انسانیت رحم نمیکنند. همیشه در پی قدرتاند و زندگی مردم برای آنها مهم نیست. آنچه که میدانم، بعضیها تلاش میکنند این جشنواره موفق نباشد و در واقع میخواهند کشورشان راه به سوی موفقیت نبرد که اینها نه تنها فیلمساز نیستند، بلکه انسان خوشبختی هم نیستند...»
از همین چندخط می توان فهمید نیک نژاد آثاری که به نام او در IMDB ثبت شده را انکار نکرده و آن را تجربیات گذشته ی خود می داند، درحالیکه هم در بهمن 89 و هم در تابستان 91 عده ای تلاش می کنند این طور وانمود نمایند که وی اساسا از ساخت بخش هائی از این آثار در استودیو اش بی خبر بوده! تنها نقطه ی درخشان کارنامه ی نیک نژاد مستند «درد همسنگرم» مربوط به اوایل جنگ و پیش از عزیمت به ایالات متحده می باشد، البته ایشان اشاره نکرده که چرا پس از ساخت این اثر افتخارآفرین که به گفته ی خودش آن را برای امیددادن به مردم ساخته است، تا پایان جنگ و پس از آن واکنش دیگری از خود نشان نداده است؟ و اساسا جایگاه هنری آقای نیک نژاد دقیقاً کجاست که نبود او در جشنواره باعث شد جشنواره موفق نباشد و کشور راه به سوی موفقیت نبرد؟
اگرچه از سینمائی که در آن فیلم های سخیف و گیشه ای روز به روز بیشتر می شود نمی توان انتظار ساخت فیلمی درباره ی کربلای5 و فتح خرمشهر را داشت، یا دستگیری ریگی و شکار پهباد، یا حتی زندگی احمدی روشن و تهرانی مقدم، یا حتی نبرد آریوبرزن و کورش، که ماحصل 4 دهه فعالیت سینمائی در فضای انقلاب اسلامی و مقاومت در برابر زورگویان عالم و در زمان بیداری مسلمین پس از قرن ها رخوت می شود زندگی لاله صدیق! اما لااقل می توان انتظار انتخاب افراد شایسته و متعهد را از مسئولان سینمائی کشور داشت.
عجیب ترین توجیه البته در میان گفته های آنانی است که مدعی اند با ساخت فیلم های جهانی می توانند تحریم ها را دور بزنند.
در پایان تنها یک نکته را باید به خاطر سپرد که ؛ در عرصه فرهنگ از انجام امور سطحی پرهیز شود. (مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای هیات دولت شهریور 1391)بنیاد پژوهشی عفاف