شب چهارم دخیل
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «تیتر یک»؛ امیررضا احمدی، شاعر و پژوهشگر آئینی به مناسبت فرارسیدن ایام سوگ و عزای سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله (ع) و آغاز ماه محرم، هر شب متناسب با نامگذاری همان شب به احیای شعری از متقدمین و متاخرین ادب فارسی میپردازد.
به مناسبت فرارسیدن شب چهارم محرم که منتسب به جوانان برومند عقیلبنیهاشم حضرت زینب کبری (س) است در چهارمین شب از سلسله یادداشتهای دخیل به احیای شعری در شرح واقعه شهادتشان از میرزا مدهوش تهرانی میپردازیم.
میرزا اسماعیل تهرانی متخلص به مدهوش و مشهور به مدهوش تهرانی در سال ۱۳۲۷ هجری قمری روزگار ناصرالدین شاه قاجار دیده به جهان گشود، نخست علاقمند بوده و سپس از راه بلور فروشی امرار معاش میکرده است.
مدهوش با لقب خوشحال علیشاه از مرشدان سلسله خاکسار به شمار میرفته است.
میرزا اسماعیل در سال ۱۳۸۸قمری در سن ۶۱ سالگی بدرود حیات گفت و دیوانش یک بار توسط مرحوم احمد کرمی منتشر گردیده است.
میرزا مدهوش شاعری غزل سرایت، لیک قصاید بینظیر ولاییاش منحصر به فرد است و چندی مراثی عاشورایی نیز دارد.
در ادامه به یکی از مراثی او پیرامون جوانان عقیلهبنیهاشم میپردازیم:
دو پسر داشت ز عبدالله جعفر زینب
دید چون بیکس و تنهاست برادر زینب
عصمت داور و ناموس پیمبر زینب
گفت با خویش کهای خسته و مضطر زینب
پسر فاطمه بییاور و بییار شده
گل گلزار نبی بیکس و بیمار شده
به غم فرقت احباب گرفتار شده
دل ز جان شسته و آماده پیکار شده
من به یک عمر که خوردم همه را خون جگر
حاصل زندگیم نیست کنون جز دو پسر
پیرم و این دو جوانند مرا نور بصر
باید از این دو به یک باره کنم قطع نظر
چاک زد جامه و پوشید کفن در برشان
کرد جوشن به بر و هشت به سر مغفرشان
بعد از آن با دو لب خشک و دو چشم ترشان
برد با خود به بر زادهی پیغمبرشان
بوسه بر پای برادر زد و چون ابر گریست
صبرش از دست بدرفت و نیارست که زیست
خواهرزار بدینسان چو شه دین نگریست
گفت زینگونه چرا مطلب ومقصود تو چیست
تو سلیمانی و من مور ضعیفم به خدا
این دو ران ملخم هدیه بود رد منما
اذن ده این دو پسر را که در این دم ز وفا
جان نمایند ز راهت هدف تیر بلا
شاه گفتای گهر بحر وفا خواهر من
یادگار پدر و مادر نیک اختر من
تا بود جان به تن اکبر من اصغر من
مبر از این دو پسر نام شهادت بر من
گفت زینب به فدای تو چشمتر تو
باد خاک همه عالم به سر خواهر تو
زنده باشد دو پسر از من و اندر بر تو
کشته گردد ز جفا اکبر تو اصغر تو
اذن ده این دو فدای علی اکبر گردند
جان نثار تو قربانی اصغر گردند
در جنان شاد ز دیدار پیمبر گردند
جرعه نوش از کرم ساقی کوثر گردند
با صد الحاح از آن شده گرفت اذن جهاد
وان دو گل رسته خود داد در آن دشت به یاد
سرو قد دو پسر در برش از پای فتاد
گفت صد شکر خدا را که رسیدم به مراد
الهه ملاحسینی - تیتر یک
انتهای خبر/