دسيسه پسرعموی کينه جو برای عروس خانم
به گزارش « تیتریک »؛ماموران ابتدا بالاي سر اين ماشين عروس ايستادند و ديدند شيشه هايش شکسته و بدنه اش نيز با ضربات شئ نوک تيزي شکاف برداشته است.
تيم تجسس از پله ها بالارفت و داخل آرايشگاه زنانه شد، همه آينه ها شکسته و لوازم آرايش روي زمين ريخته شده بود، 4 زن در گوشه اي ايستاده و گريه مي کردند و يک مرد با کت و شلوار پاره در حال دلداري دادن به عروس خانم بود.
لباس عروس در گوشه اي روي زمين افتاده بود و ماموران ديدند روي آن همه نوع لوازم آرايشي ريخته شده است.
جوان 25 ساله که داماد بود با صدايي وحشت زده به ماموران گفت: من و «شيرين» هم دانشگاهي هستيم و پس از آشنايي چون دختر خوبي بود به خواستگاري اش رفتم و قرار گذاشتيم امروز عروسي کنيم.
وي افزود: الان همه ميهمان ها در تالار منتظر ما هستند و در تماس با يک مزون لباس عروس خواسته ام خيلي سريع لباس عروس مناسبي را به اينجا بفرستند، خودم نيز در مسير تالار به مغازه اي رفته و کت و شلواري تهيه مي کنم.
«حميد» که هنوز حيرت زده بود، گفت: من با ماشين عروس به اينجا آمدم و جلوي در ايستادم، گروه فيلمبردار نيز همراهم بود که ناگهان 3 مرد جوان که ماسک خاص آلودگي هوا به صورت زده بودند با قمه و شمشير سراغمان آمدند. آنها ابتدا دوربين فيلمبرداري را گرفتند سپس نزدم آمده و خواستند سوار خودرو شوم، يکي از آنها نزدم نشست و 2 مرد ديگر از پله ها بالارفتند، چيز ديگري نديدم تا اينکه آن دو مرد بازگشتند و با قمه هايشان لاستيک هاي ماشين عروس را پنچر کردند، تزئيناتش را به هم زده و با پياده کردن من لباس هايم را پاره کرده سپس ضرباتي نيز به ماشين زده و سوار بر موتوسيکلتي فرار کردند.
داماد بدشانس افزود: وقتي خودم را به آرايشگاه رساندم اين صحنه را ديدم و فهميدم چه اتفاقي افتاده است.
شيرين که باور نمي کرد روز عروسي اش چنين اتفاقي رخ داده باشد به ماموران پليس گفت: وقتي در آرايشگاه را زدند تصور کردم حميد است، با خوشرويي جلوي در ايستادم و خواهرشوهرم در را باز کرد اما ناگهان 2 مرد که قمه و شمشير داشتند داخل آمدند، آنها اينجا را به هم ريختند و با ريختن لوازم آرايش روي لباسم خنده اي کرده سپس دار و ندار زن آرايشگر و طلاهايمان را دزديد و رفتند.
ماموران که در حال تحقيق از 4 زن ديگر بودند متوجه شدند مردان مهاجم ابتدا قصد سرقت نداشتند و زماني که خواهر شوهر شيرين از ترس گفته طلاهايمان را ببريد و کاري به کار ما نداشته باشيد آن دو نگاهي به يکديگر انداخته و دست به اين سرقت نيز زده اند.
همزمان با تحقيقات پليس، حميد توانست لباس عروس آماده کرده و خودرويي را نيز به جاي ماشين عروس از بستگانش تهيه کند.
2 روز بعد، تازه عروس و داماد به دادسراي رسالت مراجعه کرده و خواستار رديابي مردان مهاجم که طلاهايشان را دزديده و به آنان خسارت زيادي زده اند، شدند. وقتي با دستور بازپرس پرونده، تيمي ويژه از پليس وارد عمل شد، آنان در نخستين اقدام با اين فرضيه که انگيزه مهاجمان انتقامجويي بوده به تحقيق از شيرين پرداختند. وي گفت: از روز عروسي تا حالاخيلي فکر کرده ام و به اين نتيجه رسيدم اين کار زير سر پسرعمويم است که «مهدي» نام دارد.
شيرين افزود: مهدي از دوران کودکي همبازي ام بود و خانواده هايمان مرتب در گوش ما مي خواندند که عقد دخترعمو و پسرعمو در آسمان ها بسته شده است و ما نيز با همين تصور بزرگ شديم اما مهدي پايبند مسائل اخلاقي نبود و يکه بزن و شرور محله مان شد، روزهاي نخست از اينکه همه درباره مهدي حرف مي زدند و از او مي ترسيدند خوشحال بودم اما خيلي زود پشيمان شدم، چراکه مهدي شيشه اي شد.
پسرعمويم هميشه به من ابراز علاقه مي کرد. او موادفروش است و درس نخوانده، اما من به دانشگاه رفتم و ديگر اعتنايي به مهدي نداشتم، خانواده ام نيز وي را از خانه مان طرد کرده بودند تا اينکه به خواستگاري ام آمد که قاطعانه جواب نه دادم. مهدي دست بردار نبود. من در دانشگاه با حميد آشنا شدم و قرار شد با هم ازدواج کنيم، احتمال مي دهم مهدي وقتي شنيده من در حال ازدواج هستم اين توطئه چيني را کرده است.
حميد نيز گفت: من تا شب عروسي در جريان اين پسرعموي خشن نبودم و حالاخواستار پيگيري پرونده شکايتم از مهدي هستم.
با اين ادعاها، پليس به تجسس هاي ويژه پرداخت و توانست مهدي را وقتي در خانه يکي از دوستانش در حال کشيدن شيشه بود، دستگير کند.
مهدي ابتدا خود را شوکه نشان مي داد و مي گفت بيمار بوده و اعتياد جرم نيست اما وقتي شنيد دخترعمويش از وي شکايت دارد، گفت: باور نمي کنم شيرين از من شکايت کند. او را به زور شوهر دادند وگرنه حالابايد با هم ازدواج مي کرديم.
اين مرد شرور که بررسي هاي پليسي نشان مي داد يکي از اشرار سرشناس محله شان است چند روزي سکوت کرد تا اينکه مطمئن شد به خاطر حمله به آرايشگاه زنانه تحت بازجويي است و گفت: اگر دخترعمويم مي خواهد من حرف بزنم چاره اي نيست! من و دخترعمويم همديگر را دوست داريم اما عمويم نگذاشت با هم ازدواج کنيم. وقتي مطمئن شدم قرار است شيرين و هم دانشگاهي اش عروسي بگيرند به جمع آوري اطلاعات پرداختم و توانستم آمار تالار و حتي آرايشگاه عروس را بگيرم. 3 نوچه به نام هاي «يعقوب»، «حسن» و «کامران» دارم که از آنها خواستم به آرايشگاه حمله کنند و انتقامم را بگيرند. آنها بدون اينکه بپرسند عروس خانم چه کسي است اين کار را انجام دادند، وقتي شنيدم با وجود اين حمله عروس و داماد به تالار رسيده اند و مراسم برگزار شده است شوکه شدم، چرا که از دور نظاره گر کارهاي نوچه هايم بودم.
مهدي درباره سرقت طلاجات گفت: اطلاعي از دزدي ندارم شايد نوچه هايم پنهانکاري کرده اند. من گفته بودم لباس عروس، داماد و ماشين آنها را تخريب کنند و پس از اين کار هيچ کدام درباره سرقت طلاجات حرفي نزدند.
با اعترافات پسرعموي شرور، کارآگاهان خيلي زود توانستند 3 مهاجم جوان را در خانه مجردي شان دستگير کنند.
يعقوب در بازجويي ها گفت: ما اجير شديم و اين کار را کرديم، قصدمان سرقت نبود اما يکي از زنان داخل آرايشگاه طلاهايش را به ما داد و همين باعث شد طلاهاي ديگران را نيز بگيريم اما از ترس به مهدي نگفتيم.
2 مهاجم ديگر نيز ادعاهاي يعقوب را تکرار کردند و از اينکه در اين توطئه شرکت داشته اند ابراز پشيماني کردند.
بنا بر اين گزارش، پسرعموي انتقامجو و 3 نوچه اش در بازداشت بسر مي برند و تحقيقات در زمينه ديگر جرائم آنان ادامه دارد.
وطن امروز
به گزارش « تیتریک »؛