بازخوانی وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی(ره)/(3)
به ملت اطمينان دهيد تا سرمايهها و فعاليتهاي سازنده به كار افتند
وصيت من به مجلس و شوراي نگهبان و دولت و رئيس جمهور و شوراي قضايي آن است كه در مقابل احكام خداوند متعال خاضع بوده؛ و تحت تأثير تبليغات بيمحتواي قطب ظالم چپاولگر سرمايهداري و قطب ملحد اشتراكي و كمونيستي واقع نشويد. و به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت ميكنم كه خير دنيا و آخرت شماها رسيدگي به حال محرومان جامعه است.
گروه سیاسی «تیتریک»؛همزمان
با فرارسیدن بیست و هشتمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) در سه بخش وصیت
نامه سیاسی - الهی ایشان جهت یادآوری منتشر می کند. (بخش سوم)
س
يكي از اموري كه لازم به توصيه و تذكر است، آن است كه اسلام نه با سرمايهداري ظالمانه و بيحساب و محروم كنندة تودههاي تحت ستم و مظلوم موافق است، بلكه آن را به طور جدي در كتاب و سنت محكوم ميكند و مخالف عدالت اجتماعي ميداند ـ گرچه بعض كجفهمان بياطلاع از رژيم حكومت اسلامي و از مسائل سياسي حاكم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوري وانمود كردهاند (و باز هم دست برنداشتهاند) كه اسلام طرفدار بي مرز و حد سرمايهداري و مالكيت است و با اين شيوه كه با فهم كج خويش از اسلام برداشت نمودهاند چهرة نوراني اسلام را پوشانيده و راه را براي مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده كه به اسلام بتازند، و آن را رژيمي چون رژيم سرمايهداري غرب مثل رژيم امريكا و انگلستان و ديگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتكال به قول و فعل اين نادانان يا غرضمندانه و يا ابلهانه بدون مراجعه به اسلامشناسان واقعي با اسلام به معارضه برخاستهاند ـ و نه رژيمي مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم لنينيسم است كه با مالكيت فردي مخالف و قائل به اشتراك ميباشند با اختلاف زيادي كه دورههاي قديم تاكنون حتي اشتراك در زن و همجنس بازي بوده و يك ديكتاتوري و استبداد كوبنده در برداشته.
بلكه اسلام يك رژيم معتدل با شناخت مالكيت و احترام به آن به نحو محدود در پيدا شدن مالكيت و مصرف، كه اگر بحق به آن عمل شود چرخهاي اقتصاد سالم به راه ميافتد و عدالت اجتماعي، كه لازمة يك رژيم سالم است تحقق مييابد. در اينجا نيز يك دسته با كج فهميها و بياطلاعي از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دستة اول قرار گرفته و گاهي با تمسك به بعضي آيات يا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مكتبهاي انحرافي ماركس و امثال او معرفي نمودهاند و توجه به ساير آيات و فقرات نهجالبلاغه ننموده وسرخود، به فهم قاصر خود، بپاخاسته و «مذهب اشتراكي» را تعقيب ميكنند و از كفر و ديكتاتوري و اختناق كوبنده كه ارزشهاي انساني را ناديده گرفته و يك حزب اقليت با تودههاي انساني مثل حيوانات عمل ميكنند، حمايت ميكنند.
وصيت من به مجلس و شوراي نگهبان و دولت و رئيس جمهور و شوراي قضايي آن است كه در مقابل احكام خداوند متعال خاضع بوده؛ و تحت تأثير تبليغات بيمحتواي قطب ظالم چپاولگر سرمايهداري و قطب ملحد اشتراكي و كمونيستي واقع نشويد، و به مالكيت و سرمايههاي مشروع با حدود اسلامي احترام گذاريد، و به ملت اطمينان دهيد تا سرمايهها و فعاليتهاي سازنده به كار افتند و دولت و كشور را به خود كفايي و صنايع سبك و سنگين برسانند.
و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصيت ميكنم كه ثروتهاي عادلانة خود را به كار اندازيد و به فعاليت سازنده در مزارع و روستاها و كارخانهها برخيزيد كه اين خود عبادتي ارزشمند است.
و به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت ميكنم كه خير دنيا و آخرت شماها رسيدگي به حال محرومان جامعه است كه در طول تاريخ ستمشاهي و خانخاني در رنج و زحمت بودهاند. و چه نيكو است كه طبقات تمكندار به طور داوطلب براي زاغه و چپرنشينان مسكن و رفاه تهيه كنند. و مطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است كه يكي بيخانمان و يكي داراي آپارتمانها باشد.
ع
وصيت اينجانب به آن طايفه از روحانيون و روحانينماها كه با انگيزههاي مختلف با جمهوري اسلامي و نهادهاي آن مخالفت ميكنند و وقت خود را وقف براندازي آن مينمايند و با مخالفان توطئهگر و بازيگران سياسي كمك، و گاهي به طوري كه نقل ميشود با پولهاي گزافي كه از سرمايهداران بيخبر از خدا دريافت براي اين مقصد ميكنند كمكهاي كلان مينمايند، آن است كه شماها طرْفي از اين غلط كاريها تاكنون نبسته و بعد از اين هم گمان ندارم ببنديد. بهتر آن است كه اگر براي دنيا به اين عمل دست زدهايد ـ و خداوند نخواهد گذاشت كه شما به مقصد شوم خود برسيدـ تا درِ توبه باز است از پيشگاه خداوند عذر بخواهيد و با ملت مستمند مظلوم همصدا شويد و از جمهوري اسلامي كه با فداكاريهاي ملت به دست آمده حمايت كنيد، كه خير دنيا و آخرت در آن است. گرچه گمان ندارم كه موفق به توبه شويد. و اما به آن دسته كه از روي بعض اشتباهات يا بعض خطاها، چه عمدي و چه غير عمدي، كه از اشخاص مختلف يا گروهها صادر شده و مخالف با احكام اسلام بوده است با اصل جمهوري اسلامي و حكومت آن مخالفت شديد ميكنند و براي خدا در براندازي آن فعاليت مينمايند و با تصور خودشان اين جمهوري از رژيم سلطنتي بدتر يا مثل آن است، با نيت صادق در خلوات تفكر كنند و از روي انصاف مقايسه نمايند با حكومت و رژيم سابق. و باز توجه نمايند كه در انقلابهاي دنيا هرج و مرجها و غلطرويها و فرصتطلبيها غير قابل اجتناب است و شما اگر توجه نماييد و گرفتاريهاي اين جمهوري را در نظر بگيريد ـ از قبيل توطئهها و تبليغات دروغين و حملة مسلحانة خارج مرز و داخل، و نفوذ غير قابل اجتناب گروههايي از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهاي دولتي به قصد ناراضي كردن ملت از اسلام و حكومت اسلامي، و تازه كار بودن اكثر يا بسياري از متصديان امور و پخش شايعات دروغين از كساني كه از استفادههاي كلان غير مشروع بازمانده يا استفاده آنان كم شده، و كمبود چشمگير قضات شرع و گرفتاريهاي اقتصادي كمرشكن و اشكالات عظيم در تصفيه و تهذيب متصديان چند ميليوني، و كمبود مردمان صالح كاردان و متخصص و دهها گرفتاري ديگر، كه تا انسان وارد گود نباشد از آنها بيخبر است ـ و از طرفي اشخاص غرضمند سلطنتطلب سرمايهدار هنگفت كه با رباخواري و سودجويي و با اخراج ارز و گرانفروشي به حد سرسامآور و قاچاق و احتكار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاكت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد ميكشند، نزد شما آقايان به شكايت و فريبكاري آمده و گاهي هم براي باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان «سهم» مبلغي ميدهند و اشك تمساح ميريزند و شما را عصباني كرده به مخالفت برميانگيزانند، كه بسياري از آنان با استفادههاي نامشروع، خون مردم را ميمكند و اقتصاد كشور را به شكست مي كشند.
اينجانب نصيحت متواضعانة برادرانه ميكنم كه آقايان محترم تحت تأثير اينگونه شايعهسازيها قرار نگيرند و براي خدا و حفظ اسلام اين جمهوري را تقويت نمايند. و بايد بدانند كه اگر اين جمهوري اسلامي شكست بخورد به جاي آن يك رژيم اسلامي دلخواه بقية الله ـ روحي فداه ـ يا مطيع امر شما آقايان تحقق نخواهد پيدا كرد، بلكه يك رژيم دلخواه يكي از دو قطب قدرت به حكومت ميرسد و محرومان جهان، كه به اسلام و حكومت اسلامي رو]ي[ آورده و دل باختهاند، مأيوس ميشوند و اسلام براي هميشه منزوي خواهد شد؛ و شماها روزي از كردار خود پشيمان ميشويد كه كار گذشته و ديگر پشيماني سودي ندارد. و شما آقايان اگر توقع داريد كه در يك شب همة امور بر طبق اسلام و احكام خداوند تعالي متحول شود يك اشتباه است، و در تمام طول تاريخ بشر چنين معجزهاي روي نداده است و نخواهد داد. و آن روزي كه انشاءالله تعالي مصلح كل ظهور نمايد، گمان نكنيد كه يك معجزه شود و يكروزه عالم اصلاح شود؛ بلكه با كوششها و فداكاريها ستمكاران سركوب و منزوي ميشوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عاميهاي منحرف، آن است كه براي ظهور آن بزرگوار بايد كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فرا گيرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لله و انّا اليه راجعون.
ف
وصيت من به همة مسلمانان و مستضعفان جهان اين است كه شماها نبايد بنشينيد و منتظر آن باشيد كه حكام و دست اندركاران كشورتان يا قدرتهاي خارجي بيايند و براي شما استقلال و آزادي را تحفه بياورند. ما و شماها لااقل در اين صد سال اخير، كه بتدريج پاي قدرتهاي بزرگ جهانخوار به همة كشورهاي اسلامي و ساير كشورهاي كوچك باز شده است مشاهده كرديم يا تاريخهاي صحيح براي ما بازگو كردند كه هيچ يك از دوَل حاكم بر اين كشورها در فكر آزادي و استقلال و رفاه ملتهاي خود نبوده و نيستند؛ بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان يا خود به ستمگري و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه كردهاند براي منافع شخصي يا گروهي نموده؛ يا براي رفاه قشر مرفه و بالانشين بوده و طبقات مظلوم كوخ و كپرنشين از همة مواهب زندگي حتي مثل آب و نان و قوت لايموت محروم بوده، و آن بدبختان را براي منافع قشر مرفه و عياش به كار گرفتهاند و يا آنكه دست نشاندگان قدرتهاي بزرگ بودهاند كه براي وابسته كردن كشورها و ملتها هر چه توان داشتهاند به كار گرفته و با حيلههاي مختلف كشورها را بازاري براي شرق و غرب درست كرده و منافع آنان را تأمين نمودهاند و ملتها را عقب مانده و مصرفي بار آوردند و اكنون نيز با اين نقشه در حركتند.
و شما اي مستضعفان جهان و اي كشورهاي اسلامي و مسلمانان جهان بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد و از هياهوي تبليغاتي ابرقدرتها و عُمال سرسپردة آنان نترسيد؛ و حكام جنايتكار كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزيز تسليم ميكنند از كشور خود برانيد؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گيريد و همه در زير پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد؛ و به سوي يك دولت اسلامي با جمهوريهاي آزاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن، همة مستكبران جهان را به جاي خود خواهيد نشاند و همة مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند. به اميد آن روز كه خداوند تعالي وعده فرموده است.
ص
يك مرتبة ديگر در خاتمة اين وصيتنامه، به ملت شريف ايران وصيت ميكنم كه در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جاننثاريها و محروميتها مناسب حجم بزرگي مقصود و ارزشمندي و علّو رتبة آن است، آنچه كه شما ملت شريف و مجاهد براي آن بپاخاستيد و دنبال ميكنيد و براي آن جان و مال نثار كرده و ميكنيد، والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصدي است و مقصودي است كه از صدر عالم در ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مكتب الوهيت به معني وسيع آن و ايدة توحيد با ابعاد رفيع آن است كه اساس خلقت و غايت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غيب و شهود است؛ و آن در مكتب محمدي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به تمام معني و درجات و ابعاد متجلي شده؛ و كوشش تمام انبياي عظام ـ عليهم سلام الله ـ و اولياي معظم ـ سلام الله عليهم ـ براي تحقق آن بوده و راهيابي به كمال مطلق و جلال و جمال بينهايت جز با آن ميسر نگردد. آن است كه خاكيان را بر ملكوتيان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه براي خاكيان از سير در آن حاصل ميشود براي هيچ موجودي در سراسر خلقت در سرّ و عَلن حاصل نشود.
شما اي ملت مجاهد، در زير پرچمي ميرويد كه در سراسر جهان مادي و معنوي در اهتزاز است، بيابيد آن را يا نيابيد، شما راهي را ميرويد كه تنها راه تمام انبيا ـ عليهم سلام الله ـ و يكتا راه سعادت مطلق است. در اين انگيزه است كه همة اوليا شهادت را در راه آن به آغوش ميكشند و مرگ سرخ را «احلي من العسل» ميدانند؛ و جوانان شما در جبههها جرعهاي از آن را نوشيده و به وجد آمدهاند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما بايد بحق بگوييم « يا ليتنا كنّا معكم فنفوز فوزاً عظيماً ». گوارا باد بر آنان آن نسيم دلآرا و آن جلوة شورانگيز.
و بايد بدانيم كه طرفي از اين جلوه در كشتزارهاي سوزان و در كارخانههاي توانفرسا و در كارگاهها و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع، و در ملت به طور اكثريت در بازارها و خيابانها و روستاها و همة كساني كه متصدي اين امور براي اسلام و جمهوري اسلامي و پيشرفت و خودكفايي كشور به خدمتي اشتغال دارند جلوه گر است.
و تا اين روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است كشور عزيز از آسيب دهر انشاءالله تعالي مصون است. و بحمدالله تعالي حوزههاي علميه و دانشگاهها و جوانانِ عزيز مراكز علم و تربيت از اين نفخة الهي غيبي برخوردارند، و اين مراكز دربست در اختيار آنان است، و به اميد خدا دست تبهكاران و منحرفان از آنها كوتاه.
و وصيت من به همه آن است كه با ياد خداي متعال به سوي خودشناسي و خودكفايي و استقلال، با همة ابعادش به پيش، و بي ترديد دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشيد و براي ترقي و تعالي كشور اسلامي به روح تعاون ادامه دهيد.
و اينجانب با آنچه در ملت عزيز از بيداري و هوشياري و تعهد و فداكاري و روح مقاومت و صلابت در راه حق ميبينم و اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال اين معاني انساني به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد.
با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوي جايگاه ابدي سفر ميكنم. و به دعاي خير شما احتياج مبرم دارم. و از خداي رحمان و رحيم ميخواهم كه عذرم را در كوتاهي خدمت و قصور و تقصير بپذيرد.
و از ملت اميدوارم كه عذرم را در كوتاهيها و قصور و تقصيرها بپذيرند. و با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمتگزار در سدّ آهنين ملت خللي حاصل نخواهد شد كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، و الله نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است.
والسلام عليكم و علي عباد الله الصالحين و رحـمة الله و بركاته
26بهمن 1361 – 1 جمادي الاولي 1403
روح الله الموسوي الخميني
بسمه تعالي
اين وصيتنامه را پس از مرگ من احمد خميني براي مردم بخواند. و در صورت عذر ، رئيس محترم جمهور يا رئيس محترم شوراي اسلامي يا رئيس محترم ديوان عالي كشور، اين زحمت را بپذيرند. و در صورت عذر، يكي از فقهاي محترم نگهبان اين زحمت را قبول نمايد.
روح الله الموسوي الخميني
*****
بسمه تعالي
در زير اين وصيتنامه 29 صفحهاي و مقدمه، چند مطلب را تذكر ميدهم:
(1) اكنون كه من حاضرم ، بعض نسبتهاي بيواقعيت به من داده ميشود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض ميكنم آنچه به من نسبت داده شده يا ميشود مورد تصديق نيست، مگر آنكه صداي من يا خط و امضاي من باشد، با تصديق كارشناسان؛ يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم.
(2) اشخاصي در حال حيات من ادعا نمودهاند كه اعلاميههاي اينجانب را مينوشتهاند. اين مطلب را شديداً تكذيب ميكنم. تاكنون هيچ اعلاميهاي را غيرشخص خودم تهيه كسي نكرده است.
(3) از قرار مذكور، بعضيها ادعا كردهاند كه رفتن من به پاريس به وسيلة آنان بوده، اين دروغ است. من پس از برگرداندنم از كويت، با مشورت احمد پاريس را انتخاب نمودم، زيرا در كشورهاي اسلامي احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولي پاريس اين احتمال نبود.
(4) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطة سالوسي و اسلام نمايي بعضي افراد ذكري از آنان كرده و تمجيدي نمودهام، كه بعد فهميدم از دغلبازي آنان اغفال شدهام. آن تمجيدها در حالي بود كه خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مي نماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هر كس حال فعلي او است.
روح الله الموسوي الخميني
انتهای پیام/
س
يكي از اموري كه لازم به توصيه و تذكر است، آن است كه اسلام نه با سرمايهداري ظالمانه و بيحساب و محروم كنندة تودههاي تحت ستم و مظلوم موافق است، بلكه آن را به طور جدي در كتاب و سنت محكوم ميكند و مخالف عدالت اجتماعي ميداند ـ گرچه بعض كجفهمان بياطلاع از رژيم حكومت اسلامي و از مسائل سياسي حاكم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوري وانمود كردهاند (و باز هم دست برنداشتهاند) كه اسلام طرفدار بي مرز و حد سرمايهداري و مالكيت است و با اين شيوه كه با فهم كج خويش از اسلام برداشت نمودهاند چهرة نوراني اسلام را پوشانيده و راه را براي مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده كه به اسلام بتازند، و آن را رژيمي چون رژيم سرمايهداري غرب مثل رژيم امريكا و انگلستان و ديگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتكال به قول و فعل اين نادانان يا غرضمندانه و يا ابلهانه بدون مراجعه به اسلامشناسان واقعي با اسلام به معارضه برخاستهاند ـ و نه رژيمي مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم لنينيسم است كه با مالكيت فردي مخالف و قائل به اشتراك ميباشند با اختلاف زيادي كه دورههاي قديم تاكنون حتي اشتراك در زن و همجنس بازي بوده و يك ديكتاتوري و استبداد كوبنده در برداشته.
بلكه اسلام يك رژيم معتدل با شناخت مالكيت و احترام به آن به نحو محدود در پيدا شدن مالكيت و مصرف، كه اگر بحق به آن عمل شود چرخهاي اقتصاد سالم به راه ميافتد و عدالت اجتماعي، كه لازمة يك رژيم سالم است تحقق مييابد. در اينجا نيز يك دسته با كج فهميها و بياطلاعي از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دستة اول قرار گرفته و گاهي با تمسك به بعضي آيات يا جملات نهج البلاغه، اسلام را موافق با مكتبهاي انحرافي ماركس و امثال او معرفي نمودهاند و توجه به ساير آيات و فقرات نهجالبلاغه ننموده وسرخود، به فهم قاصر خود، بپاخاسته و «مذهب اشتراكي» را تعقيب ميكنند و از كفر و ديكتاتوري و اختناق كوبنده كه ارزشهاي انساني را ناديده گرفته و يك حزب اقليت با تودههاي انساني مثل حيوانات عمل ميكنند، حمايت ميكنند.
وصيت من به مجلس و شوراي نگهبان و دولت و رئيس جمهور و شوراي قضايي آن است كه در مقابل احكام خداوند متعال خاضع بوده؛ و تحت تأثير تبليغات بيمحتواي قطب ظالم چپاولگر سرمايهداري و قطب ملحد اشتراكي و كمونيستي واقع نشويد، و به مالكيت و سرمايههاي مشروع با حدود اسلامي احترام گذاريد، و به ملت اطمينان دهيد تا سرمايهها و فعاليتهاي سازنده به كار افتند و دولت و كشور را به خود كفايي و صنايع سبك و سنگين برسانند.
و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصيت ميكنم كه ثروتهاي عادلانة خود را به كار اندازيد و به فعاليت سازنده در مزارع و روستاها و كارخانهها برخيزيد كه اين خود عبادتي ارزشمند است.
و به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت ميكنم كه خير دنيا و آخرت شماها رسيدگي به حال محرومان جامعه است كه در طول تاريخ ستمشاهي و خانخاني در رنج و زحمت بودهاند. و چه نيكو است كه طبقات تمكندار به طور داوطلب براي زاغه و چپرنشينان مسكن و رفاه تهيه كنند. و مطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است كه يكي بيخانمان و يكي داراي آپارتمانها باشد.
ع
وصيت اينجانب به آن طايفه از روحانيون و روحانينماها كه با انگيزههاي مختلف با جمهوري اسلامي و نهادهاي آن مخالفت ميكنند و وقت خود را وقف براندازي آن مينمايند و با مخالفان توطئهگر و بازيگران سياسي كمك، و گاهي به طوري كه نقل ميشود با پولهاي گزافي كه از سرمايهداران بيخبر از خدا دريافت براي اين مقصد ميكنند كمكهاي كلان مينمايند، آن است كه شماها طرْفي از اين غلط كاريها تاكنون نبسته و بعد از اين هم گمان ندارم ببنديد. بهتر آن است كه اگر براي دنيا به اين عمل دست زدهايد ـ و خداوند نخواهد گذاشت كه شما به مقصد شوم خود برسيدـ تا درِ توبه باز است از پيشگاه خداوند عذر بخواهيد و با ملت مستمند مظلوم همصدا شويد و از جمهوري اسلامي كه با فداكاريهاي ملت به دست آمده حمايت كنيد، كه خير دنيا و آخرت در آن است. گرچه گمان ندارم كه موفق به توبه شويد. و اما به آن دسته كه از روي بعض اشتباهات يا بعض خطاها، چه عمدي و چه غير عمدي، كه از اشخاص مختلف يا گروهها صادر شده و مخالف با احكام اسلام بوده است با اصل جمهوري اسلامي و حكومت آن مخالفت شديد ميكنند و براي خدا در براندازي آن فعاليت مينمايند و با تصور خودشان اين جمهوري از رژيم سلطنتي بدتر يا مثل آن است، با نيت صادق در خلوات تفكر كنند و از روي انصاف مقايسه نمايند با حكومت و رژيم سابق. و باز توجه نمايند كه در انقلابهاي دنيا هرج و مرجها و غلطرويها و فرصتطلبيها غير قابل اجتناب است و شما اگر توجه نماييد و گرفتاريهاي اين جمهوري را در نظر بگيريد ـ از قبيل توطئهها و تبليغات دروغين و حملة مسلحانة خارج مرز و داخل، و نفوذ غير قابل اجتناب گروههايي از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهاي دولتي به قصد ناراضي كردن ملت از اسلام و حكومت اسلامي، و تازه كار بودن اكثر يا بسياري از متصديان امور و پخش شايعات دروغين از كساني كه از استفادههاي كلان غير مشروع بازمانده يا استفاده آنان كم شده، و كمبود چشمگير قضات شرع و گرفتاريهاي اقتصادي كمرشكن و اشكالات عظيم در تصفيه و تهذيب متصديان چند ميليوني، و كمبود مردمان صالح كاردان و متخصص و دهها گرفتاري ديگر، كه تا انسان وارد گود نباشد از آنها بيخبر است ـ و از طرفي اشخاص غرضمند سلطنتطلب سرمايهدار هنگفت كه با رباخواري و سودجويي و با اخراج ارز و گرانفروشي به حد سرسامآور و قاچاق و احتكار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاكت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد ميكشند، نزد شما آقايان به شكايت و فريبكاري آمده و گاهي هم براي باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان «سهم» مبلغي ميدهند و اشك تمساح ميريزند و شما را عصباني كرده به مخالفت برميانگيزانند، كه بسياري از آنان با استفادههاي نامشروع، خون مردم را ميمكند و اقتصاد كشور را به شكست مي كشند.
اينجانب نصيحت متواضعانة برادرانه ميكنم كه آقايان محترم تحت تأثير اينگونه شايعهسازيها قرار نگيرند و براي خدا و حفظ اسلام اين جمهوري را تقويت نمايند. و بايد بدانند كه اگر اين جمهوري اسلامي شكست بخورد به جاي آن يك رژيم اسلامي دلخواه بقية الله ـ روحي فداه ـ يا مطيع امر شما آقايان تحقق نخواهد پيدا كرد، بلكه يك رژيم دلخواه يكي از دو قطب قدرت به حكومت ميرسد و محرومان جهان، كه به اسلام و حكومت اسلامي رو]ي[ آورده و دل باختهاند، مأيوس ميشوند و اسلام براي هميشه منزوي خواهد شد؛ و شماها روزي از كردار خود پشيمان ميشويد كه كار گذشته و ديگر پشيماني سودي ندارد. و شما آقايان اگر توقع داريد كه در يك شب همة امور بر طبق اسلام و احكام خداوند تعالي متحول شود يك اشتباه است، و در تمام طول تاريخ بشر چنين معجزهاي روي نداده است و نخواهد داد. و آن روزي كه انشاءالله تعالي مصلح كل ظهور نمايد، گمان نكنيد كه يك معجزه شود و يكروزه عالم اصلاح شود؛ بلكه با كوششها و فداكاريها ستمكاران سركوب و منزوي ميشوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عاميهاي منحرف، آن است كه براي ظهور آن بزرگوار بايد كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فرا گيرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا لله و انّا اليه راجعون.
ف
وصيت من به همة مسلمانان و مستضعفان جهان اين است كه شماها نبايد بنشينيد و منتظر آن باشيد كه حكام و دست اندركاران كشورتان يا قدرتهاي خارجي بيايند و براي شما استقلال و آزادي را تحفه بياورند. ما و شماها لااقل در اين صد سال اخير، كه بتدريج پاي قدرتهاي بزرگ جهانخوار به همة كشورهاي اسلامي و ساير كشورهاي كوچك باز شده است مشاهده كرديم يا تاريخهاي صحيح براي ما بازگو كردند كه هيچ يك از دوَل حاكم بر اين كشورها در فكر آزادي و استقلال و رفاه ملتهاي خود نبوده و نيستند؛ بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان يا خود به ستمگري و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه كردهاند براي منافع شخصي يا گروهي نموده؛ يا براي رفاه قشر مرفه و بالانشين بوده و طبقات مظلوم كوخ و كپرنشين از همة مواهب زندگي حتي مثل آب و نان و قوت لايموت محروم بوده، و آن بدبختان را براي منافع قشر مرفه و عياش به كار گرفتهاند و يا آنكه دست نشاندگان قدرتهاي بزرگ بودهاند كه براي وابسته كردن كشورها و ملتها هر چه توان داشتهاند به كار گرفته و با حيلههاي مختلف كشورها را بازاري براي شرق و غرب درست كرده و منافع آنان را تأمين نمودهاند و ملتها را عقب مانده و مصرفي بار آوردند و اكنون نيز با اين نقشه در حركتند.
و شما اي مستضعفان جهان و اي كشورهاي اسلامي و مسلمانان جهان بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد و از هياهوي تبليغاتي ابرقدرتها و عُمال سرسپردة آنان نترسيد؛ و حكام جنايتكار كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزيز تسليم ميكنند از كشور خود برانيد؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گيريد و همه در زير پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد؛ و به سوي يك دولت اسلامي با جمهوريهاي آزاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن، همة مستكبران جهان را به جاي خود خواهيد نشاند و همة مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند. به اميد آن روز كه خداوند تعالي وعده فرموده است.
ص
يك مرتبة ديگر در خاتمة اين وصيتنامه، به ملت شريف ايران وصيت ميكنم كه در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جاننثاريها و محروميتها مناسب حجم بزرگي مقصود و ارزشمندي و علّو رتبة آن است، آنچه كه شما ملت شريف و مجاهد براي آن بپاخاستيد و دنبال ميكنيد و براي آن جان و مال نثار كرده و ميكنيد، والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصدي است و مقصودي است كه از صدر عالم در ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مكتب الوهيت به معني وسيع آن و ايدة توحيد با ابعاد رفيع آن است كه اساس خلقت و غايت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غيب و شهود است؛ و آن در مكتب محمدي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ به تمام معني و درجات و ابعاد متجلي شده؛ و كوشش تمام انبياي عظام ـ عليهم سلام الله ـ و اولياي معظم ـ سلام الله عليهم ـ براي تحقق آن بوده و راهيابي به كمال مطلق و جلال و جمال بينهايت جز با آن ميسر نگردد. آن است كه خاكيان را بر ملكوتيان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه براي خاكيان از سير در آن حاصل ميشود براي هيچ موجودي در سراسر خلقت در سرّ و عَلن حاصل نشود.
شما اي ملت مجاهد، در زير پرچمي ميرويد كه در سراسر جهان مادي و معنوي در اهتزاز است، بيابيد آن را يا نيابيد، شما راهي را ميرويد كه تنها راه تمام انبيا ـ عليهم سلام الله ـ و يكتا راه سعادت مطلق است. در اين انگيزه است كه همة اوليا شهادت را در راه آن به آغوش ميكشند و مرگ سرخ را «احلي من العسل» ميدانند؛ و جوانان شما در جبههها جرعهاي از آن را نوشيده و به وجد آمدهاند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما بايد بحق بگوييم « يا ليتنا كنّا معكم فنفوز فوزاً عظيماً ». گوارا باد بر آنان آن نسيم دلآرا و آن جلوة شورانگيز.
و بايد بدانيم كه طرفي از اين جلوه در كشتزارهاي سوزان و در كارخانههاي توانفرسا و در كارگاهها و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع، و در ملت به طور اكثريت در بازارها و خيابانها و روستاها و همة كساني كه متصدي اين امور براي اسلام و جمهوري اسلامي و پيشرفت و خودكفايي كشور به خدمتي اشتغال دارند جلوه گر است.
و تا اين روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است كشور عزيز از آسيب دهر انشاءالله تعالي مصون است. و بحمدالله تعالي حوزههاي علميه و دانشگاهها و جوانانِ عزيز مراكز علم و تربيت از اين نفخة الهي غيبي برخوردارند، و اين مراكز دربست در اختيار آنان است، و به اميد خدا دست تبهكاران و منحرفان از آنها كوتاه.
و وصيت من به همه آن است كه با ياد خداي متعال به سوي خودشناسي و خودكفايي و استقلال، با همة ابعادش به پيش، و بي ترديد دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشيد و براي ترقي و تعالي كشور اسلامي به روح تعاون ادامه دهيد.
و اينجانب با آنچه در ملت عزيز از بيداري و هوشياري و تعهد و فداكاري و روح مقاومت و صلابت در راه حق ميبينم و اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال اين معاني انساني به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد.
با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوي جايگاه ابدي سفر ميكنم. و به دعاي خير شما احتياج مبرم دارم. و از خداي رحمان و رحيم ميخواهم كه عذرم را در كوتاهي خدمت و قصور و تقصير بپذيرد.
و از ملت اميدوارم كه عذرم را در كوتاهيها و قصور و تقصيرها بپذيرند. و با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمتگزار در سدّ آهنين ملت خللي حاصل نخواهد شد كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، و الله نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است.
والسلام عليكم و علي عباد الله الصالحين و رحـمة الله و بركاته
26بهمن 1361 – 1 جمادي الاولي 1403
روح الله الموسوي الخميني
بسمه تعالي
اين وصيتنامه را پس از مرگ من احمد خميني براي مردم بخواند. و در صورت عذر ، رئيس محترم جمهور يا رئيس محترم شوراي اسلامي يا رئيس محترم ديوان عالي كشور، اين زحمت را بپذيرند. و در صورت عذر، يكي از فقهاي محترم نگهبان اين زحمت را قبول نمايد.
روح الله الموسوي الخميني
*****
بسمه تعالي
(1) اكنون كه من حاضرم ، بعض نسبتهاي بيواقعيت به من داده ميشود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض ميكنم آنچه به من نسبت داده شده يا ميشود مورد تصديق نيست، مگر آنكه صداي من يا خط و امضاي من باشد، با تصديق كارشناسان؛ يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم.
(2) اشخاصي در حال حيات من ادعا نمودهاند كه اعلاميههاي اينجانب را مينوشتهاند. اين مطلب را شديداً تكذيب ميكنم. تاكنون هيچ اعلاميهاي را غيرشخص خودم تهيه كسي نكرده است.
(3) از قرار مذكور، بعضيها ادعا كردهاند كه رفتن من به پاريس به وسيلة آنان بوده، اين دروغ است. من پس از برگرداندنم از كويت، با مشورت احمد پاريس را انتخاب نمودم، زيرا در كشورهاي اسلامي احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولي پاريس اين احتمال نبود.
(4) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطة سالوسي و اسلام نمايي بعضي افراد ذكري از آنان كرده و تمجيدي نمودهام، كه بعد فهميدم از دغلبازي آنان اغفال شدهام. آن تمجيدها در حالي بود كه خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مي نماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هر كس حال فعلي او است.
روح الله الموسوي الخميني
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده