بازخوانی وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی(ره)/(1)
رمز پیروزی ملت،انگيزة الهي و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه بود
امام خمینی در وصیت نامه سیاسی الهی خود گفتند: بيترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است؛نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن: انگيزة الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي؛ و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد.
بخش اول
بِسْمِ اللهِ الْرَحْمنِ الْرَّحيمْ
اهميت انقلاب شكوهمند اسلامي كه دستاورد ميليونها انسان ارزشمند و هزاران شهيد جاويد آن و آسيب ديدگان عزيز، اين شهيدان زنده است و مورد اميد ميليونها مسلمانان و مستضعفان جهان است، به قدري است كه ارزيابي آن از عهدة قلم و بيان والاتر و برتر است. اينجانب، روح الله موسوي خميني كه از كرم عظيم خداوند متعال با همة خطايا مأيوس نيستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگي به كرم كريم مطلق است، به عنوان يك نفر طلبة حقير كه همچون ديگر برادران ايماني اميد به اين انقلاب و بقاي دستاوردهاي آن و به ثمر رسيدن هرچه بيشتر آن دارم، به عنوان وصيت به نسل حاضر و نسلهاي عزيز آينده مطالبي هر چند تكراري عرض مينمايم. و از خداوند بخشاينده ميخواهم كه خلوص نيت در اين تذكرات عنايت فرمايد .
1- ما ميدانيم كه اين انقلاب بزرگ كه دست جهانخواران و ستمگران را از ايران بزرگ كوتاه كرد، با تأييدات غيبي الهي پيروز گرديد . اگر نبود دست تواناي خداوند امكان نداشت يك جمعيت 36 ميليوني با آن تبليغات ضدّ اسلامي و ضد روحاني خصوص در اين صد سال اخير و با آن تفرقه افكنيهاي بيحساب قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانيها و مجالس و محافل ضداسلامي و ضدملي به صورت مليّت، و آنهمه شعرها و بذله گوييها، و آنهمه مراكز عياشي و فحشا و قمار و مسكرات و مواد مخدره كه همه و همه براي كشيدن نسل جوان فعال كه بايد در راه پيشرفت و تعالي و ترقي ميهن عزيز خود فعاليت نمايند، به فساد و بيتفاوتي در پيشامدهاي خائنانه، كه به دست شاه فاسد و پدر بيفرهنگش و دولتها و مجالس فرمايشي كه از طرف سفارتخانههاي قدرتمندان بر ملت تحميل ميشد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبيرستانها و مراكز آموزشي كه مقدرات كشور به دست آنان سپرده ميشد، با به كار گرفتن معلمان و استادان غربزده يا شرقزدة صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامي بلكه ملي صحيح، با نام «مليت» و «ملي گرايي»، گرچه در بين آنان مرداني متعهد و دلسوز بودند، لكن با اقليت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان كار مثبتي نميتوانستند انجام دهند و با اينهمه و دهها مسائل ديگر، از آن جمله به انزوا و عزلت كشيدن روحانيان و با قدرت تبليغاتْ به انحراف فكري كشيدن بسياري از آنان، ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت يكپارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايدة واحد و فرياد «الله اكبر» و فداكاريهاي حيرتآور و معجزه آسا تمام قدرتهاي داخل و خارج را كنار زده و خودْ مقدرات كشور را به دست گيرد. بنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همة انقلابها جدا است: هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزة انقلاب و قيام. و ترديد نيست كه اين يك تحفة الهي و هدية غيبي بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم غارتزده عنايت شده است .
2 - اسلام و حكومت اسلامي پديدة الهي است كه با به كار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تأمين ميكند و قدرت آن دارد كه قلم سرخ بر ستمگريها و چپاولگريها و فسادها و تجاوزها بكشد و انسانها را به كمال مطلوب خود برساند. و مكتبي است كه برخلاف مكتبهاي غيرتوحيدي، در تمام شئون فردي و اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي و سياسي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته، ولو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشكلات سر راه تكامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها كوشيده است. اينك كه به توفيق و تأييد خداوند، جمهوري اسلامي با دست تواناي ملت متعهد پايهريزي شده، و آنچه در اين حكومت اسلامي مطرح است اسلام و احكام مترقي آن است، برملت عظيم الشأن ايران است كه درتحقق محتواي آن به جميع ابعاد و حفظ و حراست آن بكوشند كه حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، كه انبياي عظام از آدم ـ عليه السلامـ تا خاتم النبيين ـ صلي الله عليه وآله وسلمـ در راه آن كوشش و فداكاري جانفرسا نمودهاند و هيچ مانعي آنان را از اين فريضة بزرگ باز نداشته؛ و همچنين پس از آنان اصحاب متعهد و ائمة اسلام ـ عليهم صلوات الله ـ با كوششهاي توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن كوشيدهاند. و امروز بر ملت ايران، خصوصاً، و بر جميع مسلمانان، عموماً، واجب است اين امانت الهي را كه در ايران به طور رسمي اعلام شده و در مدتي كوتاه نتايج عظيمي به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاي آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند. و اميد است كه پرتو نور آن بر تمام كشورهاي اسلامي تابيدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با يكديگر تفاهم در اين امر حياتي نمايند، و دست ابرقدرتهاي عالمخوار و جنايتكاران تاريخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمديدگان جهان كوتاه نمايند.
اينجانب كه نفسهاي آخر عمر را ميكشم به حسب وظيفه، شطري از آنچه در حفظ و بقاي اين وديعة الهي دخالت دارد و شطري از موانع و خطرهايي كه آن را تهديد ميكنند، براي نسل حاضر و نسلهاي آينده عرض ميكنم و توفيق و تأييد همگان را از درگاه پروردگار عالميان خواهانم.
الف
بيترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است؛ و رمز پيروزي را ملت ميداند و نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن: انگيزة الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي؛ و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد.
اينجانب به همة نسلهاي حاضر و آينده وصيت ميكنم كه اگر بخواهيد اسلام و حكومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از كشورتان قطع شود، اين انگيزة الهي را كه خداوند تعالي در قرآن كريم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهيد؛ و در مقابل اين انگيزه كه رمز پيروزي و بقاي آن است، فراموشي هدف و تفرقه و اختلاف است. بيجهت نيست كه بوقهاي تبليغاتي در سراسر جهان و وليدههاي بومي آنان تمام توان خود را صرف شايعهها و دروغهاي تفرقهافكن نمودهاند و ميلياردها دلار براي آن صرف ميكنند. بيانگيزه نيست سفرهاي دائمي مخالفان جمهوري اسلامي به منطقه. و معالأسف در بين آنان از سردمداران وحكومتهاي بعض كشورهاي اسلامي، كه جز به منافع شخص خود فكر نميكنند و چشم و گوش بسته تسليم امريكا هستند ديده ميشود؛ و بعض از روحانينماها نيز به آنان ملحقند.
امروز و در آتيه نيز آنچه براي ملت ايران و مسلمانان جهان بايد مطرح باشد و اهميت آن را در نظر گيرند، خنثي كردن تبليغات تفرقه افكنِ خانه برانداز است. توصية اينجانب به مسلمين و خصوص ايرانيان بويژه درعصر حاضر، آن است كه در مقابل اين توطئهها عكس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممكن افزايش دهند و كفار و منافقان را مأيوس نمايند.
ب
از توطئههاي مهمي كه در قرن اخير، خصوصاً در دهههاي معاصر، و بويژه پس از پيروزي انقلاب آشكارا به چشم ميخورد، تبليغات دامنهدار با ابعاد مختلف براي مأيوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است. گاهي ناشيانه و با صراحت به اينكه احكام اسلام كه 1400 سال قبل وضع شده است نميتواند در عصر حاضر كشورها را اداره كند، يا آنكه اسلام يك دين ارتجاعي است و با هر نوآوري و مظاهر تمدن مخالف است، و درعصر حاضر نميشود كشورها از تمدن جهاني و مظاهر آن كناره گيرند، و امثال اين تبليغات ابلهانه و گاهي موذيانه و شيطنتآميز به گونة طرفداري از قداست اسلام كه اسلام و ديگر اديان الهي سر و كار دارند با معنويات و تهذيب نفوس و تحذير از مقامات دنيايي و دعوت به ترك دنيا و اشتغال به عبادات و اذكار و ادعيه كه انسان را به خداي تعالي نزديك و از دنيا دور ميكند، و حكومت و سياست و سررشتهداري بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوي است، چه اينها تمام براي تعمير دنيا است و آن مخالف مسلك انبياي عظام است! و معالأسف تبليغ به وجه دوم در بعض از روحانيان ومتدينان بيخبر از اسلام تأثير گذاشته كه حتي دخالت در حكومت و سياست را به مثابة يك گناه و فسق ميدانستند و شايد بعضي بدانند! و اين فاجعة بزرگي است كه اسلام مبتلاي به آن بود.
گروه اول كه بايد گفت از حكومت و قانون و سياست يا اطلاع ندارند يا غرضمندانه خود را به بياطلاعي ميزنند. زيرا اجراي قوانين بر معيار قسط و عدل و جلوگيري از ستمگري و حكومت جائرانه و بسط عدالت فردي و اجتماعي و منع از فساد و فحشا و انواع كجرويها، و آزادي بر معيار عقل و عدل و استقلال و خودكفايي و جلوگيري از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزيرات برميزان عدل براي جلوگيري از فساد و تباهي يك جامعه، و سياست و راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف و صدها از اين قبيل، چيزهايي نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگي اجتماعي كهنه شود. اين دعوي به مثابة آن است كه گفته شود قواعد عقلي و رياضي در قرن حاضر بايد عوض شود و به جاي آن قواعد ديگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعي بايد جاري شود و از ستمگري و چپاول و قتل بايد جلوگيري شود، امروز چون قرن اتم است آن روش كهنه شده! و ادعاي آنكه اسلام با نوآوردها مخالف است ـ همان سان كه محمدرضا پهلوي مخلوع ميگفت كه اينان ميخواهند با چهارپايان در اين عصر سفر كنند ـ يك اتهام ابلهانه بيش نيست. زيرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتكارات و صنعتهاي پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هيچ گاه اسلام و هيچ مذهب توحيدي با آن مخالفت نكرده و نخواهد كرد بلكه علم وصنعت مورد تأكيد اسلام و قرآن مجيد است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معني است كه بعضي روشنفكران حرفهاي ميگويند كه آزادي در تمام منكرات و فحشا حتي همجنسبازي و از اين قبيل، تمام اديان آسماني و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقليد كوركورانه آن را ترويج ميكنند.
و اما طايفة دوم كه نقشة موذيانه دارند و اسلام را از حكومت و سياست جدا ميدانند. بايد به اين نادانان گفت كه قرآن كريم و سنت رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ آنقدر كه در حكومت و سياست احكام دارند در ساير چيزها ندارند؛ بلكه بسيار از احكام عبادي اسلام، عبادي ـ سياسي است كه غفلت از آنها اين مصيبتها را به بارآورده. پيغمبر اسلام (ص) تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومتهاي جهان لكن با انگيزة بسط عدالت اجتماعي. و خلفاي اول اسلامي حكومتهاي وسيع داشتهاند و حكومت عليبن ابيطالب ـ عليهالسلام ـ نيز با همان انگيزه، به طور وسيعتر و گستردهتر از واضحات تاريخ است. و پس از آن بتدريج حكومت به اسم اسلام بوده؛ و اكنون نيز مدعيان حكومت اسلامي به پيروي از اسلام و رسول اكرم ـ صلي الله عليه وآله ـ بسيارند.
اينجانب دراين وصيتنامه با اشاره ميگذرم، ولي اميد آن دارم كه نويسندگان و جامعهشناسان و تاريخ نويسان، مسلمانان را از اين اشتباه بيرون آورند. و آنچه گفته شده و ميشود كه انبيا ـ عليهم السلام ـ به معنويات كار دارند و حكومت و سررشتهداري دنيايي مطرود است و انبيا و اوليا و بزرگان از آن احتراز ميكردند و ما نيز بايد چنين كنيم، اشتباه تأسفآوري است كه نتايج آن به تباهي كشيدن ملتهاي اسلامي و بازكردن راه براي استعمارگران خونخوار است، زيرا آنچه مردود است حكومتهاي شيطاني و ديكتاتوري و ستمگري است كه براي سلطهجويي و انگيزههاي منحرف و دنيايي كه از آن تحذير نمودهاند؛ جمع آوري ثروت و مال و قدرتطلبي و طاغوت گرايي است و بالاخره دنيايي است كه انسان را از حق تعالي غافل كند. و اما حكومت حق براي نفع مستضعفان و جلوگيري از ظلم و جور و اقامة عدالت اجتماعي، همان است كه مثل سليمان بن داوود و پيامبر عظيم الشأن اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ و اوصياي بزرگوارش براي آن كوشش ميكردند؛ از بزرگترين واجبات و اقامة آن از والاترين عبادات است، چنانچه سياست سالم كه در اين حكومتها بوده از امور لازمه است. بايد ملت بيدار و هوشيار ايران با ديد اسلامي اين توطئهها را خنثي نمايند. و گويندگان و نويسندگان متعهد به كمك ملت برخيزند و دست شياطين توطئهگر را قطع نمايند.
ج
و از همين قماش توطئهها و شايد موذيانهتر، شايعههاي وسيع درسطح كشور، و در شهرستانها بيشتر، بر اينكه جمهوري اسلامي هم كاري براي مردم انجام نداد. بيچاره مردم با آن شوق و شعف فداكاري كردند كه از رژيم ظالمانة طاغوت رهايي يابند، گرفتار يك رژيم بدتر شدند! مستكبران مستكبرتر و مستضعفان مستضعفتر شدند! زندانها پر از جوانان كه اميد آتية كشور است ميباشد و شكنجهها از رژيم سابق بدتر و غير انسانيتر است! هر روز عدهاي را اعدام ميكنند به اسم اسلام! و اي كاش اسم اسلام روي اين جمهوري نميگذاشتند! اين زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است! مردم در رنج و زحمت وگراني سرسامآور غوطه ميخورند و سردمداران دارند اين رژيم را به رژيمي كمونيستي هدايت مي كنند! اموال مردم مصادره ميشود و آزادي در هر چيز از ملت سلب شده! و بسياري ديگر از اين قبيل امور كه با نقشه اجرا ميشود. و دليل آنكه نقشه و توطئه در كار است آنكه هرچند روز يك امر در هر گوشه و كنار و در هر كوي و برزن سر زبانها ميافتد؛ در تاكسيها همين مطلب واحد و در اتوبوسها نيز همين و در اجتماعات چند نفره باز همين صحبت ميشود؛ و يكي كه قدري كهنه شد يكي ديگر معروف ميشود. و معالأسف بعض روحانيون كه از حيلههاي شيطاني بيخبرند با تماس يكي ـ دو نفر از عوامل توطئه گمان ميكنند مطلب همان است. و اساس مسأله آن است كه بسياري از آنان كه اين مسائل را ميشنوند و باور ميكنند اطلاع از وضع دنيا و انقلابهاي جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاريهاي عظيم اجتناب ناپذير آن ندارند ـ چنانچه اطلاع صحيح از تحولاتي كه همه به سود اسلام است ندارندـ و چشم بسته و بيخبر امثال اين مطالب را شنيده و خود نيز با غفلت يا عمد به آنان پيوستهاند .
اينجانب توصيه ميكنم كه قبل از مطالعة وضعيت كنوني جهان و مقايسه بين انقلاب اسلامي ايران با ساير انقلابات و قبل از آشنايي با وضعيت كشورها و ملتهايي كه در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه ميگذشته است، و قبل از توجه به گرفتاريهاي اين كشور طاغوتزده از ناحيه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا كه در طول چپاولگريهايشان براي اين دولت به ارث گذشتهاند ، از وابستگيهاي عظيم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانهها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراكز عياشي و مغازههاي مسكرات فروشي و ايجاد بيبندوباري در تمام شئون زندگي و اوضاع تعليم و تربيت و اوضاع دبيرستانها و دانشگاهها و اوضاع سينماها و عشرتكدهها و وضعيّت جوانها و زنها و وضعيّت روحانيون و متديّنين و آزاديخواهان متعهّد و بانوان عفيف ستمديده و مساجد در زمان طاغوت و رسيدگي به پروندة اعدام شدگان و محكومان به حبس و رسيدگي به زندانها و كيفيت عملكرد متصديان و رسيدگي به مال سرمايهداران و زمينخواران بزرگ و محتكران و گرانفروشان و رسيدگي به دادگستريها و دادگاههاي انقلاب و مقايسه با وضع سابق دادگستري و قضات و رسيدگي به حال نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و اعضاي دولت و استاندارها وساير مأمورين كه در اين زمان آمدهاند و مقايسه با زمان سابق و رسيدگي به عملكرد دولت و جهاد سازندگي در روستاهاي محروم از همة مواهب حتي آب آشاميدني و درمانگاه و مقايسه با طول رژيم سابق با در نظر گرفتن گرفتاري به جنگ تحميلي و پيامدهاي آن از قبيل آوارگان ميليوني و خانوادههاي شهدا و آسيبديدگان در جنگ و آوارگان ميليوني افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادي و توطئههاي پي در پي آمريكا و وابستگان خارج و داخلش ( اضافه كنيد فقدان مبلّغ آشنا به مسائل به مقدار احتياج و قاضي شرع) و هرج و مرجهايي كه از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتي دوستان نادان در دست اجرا است و دهها مسائل ديگر، تقاضا اين است كه قبل از آشنايي به مسائل، به اشكالتراشي و انتقاد كوبنده و فحاشي برنخيزيد؛ و به حال اين اسلام غريب كه پس از صدها سال ستمگري قلدرها و جهل تودهها امروز طفلي تازهپا و وليدهاي است محفوف به دشمنهاي خارج و داخل، رحم كنيد. و شما اشكالتراشان به فكر بنشينيد كه آيا بهتر نيست به جاي سركوبي به اصلاح و كمك بكوشيد؛ و به جاي طرفداري از منافقان و ستمگران و سرمايهداران و محتكران بيانصاف از خدا بيخبر، طرفدار مظلومان و ستمديدگان و محرومان باشيد؛ و به جاي گروههاي آشوبگر و تروريستهاي مفسد و طرفداري غير مستقيم از آنان، توجهي به ترورشدگان از روحانيون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشيد؟
اينجانب هيچگاه نگفته و نميگويم كه امروز در اين جمهوري به اسلام بزرگ با همة ابعادش عمل ميشود و اشخاصي از روي جهالت و عقده و بيانضباطي بر خلاف مقررات اسلام عمل نميكنند؛ لكن عرض ميكنم كه قوة مقننه و قضاييه و اجراييه با زحمات جانفرسا كوشش در اسلامي كردن اين كشور ميكنند و ملتِ دهها ميليوني نيز طرفدار و مددكار آنان هستند؛ و اگر اين اقليت اشكالتراش و كارشكن به كمك بشتابند، تحقق اين آمال آسانتر و سريعتر خواهد بود. و اگر خداي نخواسته اينان به خود نيايند، چون تودة ميليوني بيدار شده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است، آمال انساني ـ اسلامي به خواست خداوند متعال جامة عمل به طور چشمگير خواهد پوشيد و كجروان و اشكالتراشان در مقابل اين سيل خروشان نخواهند توانست مقاومت كنند.
من با جرأت مدعي هستم كه ملت ايران و تودة ميليوني آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن علي ـ صلوات الله و سلامه عليهما ـ ميباشند. آن حجاز كه در عهد رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ مسلمانان نيز اطاعت از ايشان نميكردند و با بهانههايي به جبهه نميرفتند، كه خداوند تعالي در سورة «توبه» با آياتي آنها را توبيخ فرموده و وعدة عذاب داده است. و آنقدر به ايشان دروغ بستند كه به حسب نقل در منبر به آنان نفرين فرمودند. و آن اهل عراق و كوفه كه با اميرالمؤمنين آنقدر بدرفتاري كردند و از اطاعتش سر باز زدند كه شكايات آن حضرت از آنان در كتب نقل و تاريخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و كوفه كه با سيدالشهدا ـ عليه السلام ـ آن شد كه شد. و آنان كه درشهادت دستْ آلوده نكردند، يا گريختند از معركه و يا نشستند تا آن جنايت تاريخ واقع شد. اما امروز ميبينيم كه ملت ايران از قواي مسلح نظامي و انتظامي و سپاه و بسيج تا قواي مردمي از عشاير و داوطلبان و از قواي در جبههها و مردم پشت جبههها، با كمال شوق و اشتياق چه فداكاريها ميكنند و چه حماسهها ميآفرينند. و ميبينيم كه مردم محترم سراسر كشور چه كمكهاي ارزنده ميكنند. و ميبينيم كه بازماندگان شهدا و آسيبديدگان جنگ و متعلقان آنان با چهرههاي حماسه آفرين و گفتار و كرداري مشتاقانه و اطمينانبخش با ما و شما روبهرو ميشوند. و اينها همه از عشق و علاقه و ايمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حيات جاويدان . در صورتي كه نه در محضر مبارك رسول اكرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ هستند، و نه در محضر امام معصوم ـ صلوات الله عليه ـ. و انگيزة آنان ايمان و اطمينان به غيب است. و اين رمز موفقيت و پيروزي در ابعاد مختلف است. و اسلام بايد افتخار كند كه چنين فرزنداني تربيت نموده، و ما همه مفتخريم كه در چنين عصري در پيشگاه چنين ملتي ميباشيم .
و اينجانب در اينجا يك وصيت به اشخاصي كه به انگيزة مختلف با جمهوري اسلامي مخالفت ميكنند و به جوانان، چه دختران و چه پسراني كه مورد بهرهبرداري منافقان و منحرفان فرصتطلب و سودجو واقع شدهاند مينمايم، كه بيطرفانه و با فكر آزاد به قضاوت بنشينيد و تبليغات آنان كه ميخواهند جمهوري اسلامي ساقط شود و كيفيت عمل آنان و رفتارشان با تودههاي محروم و گروهها و دولتهايي كه از آنان پشتيباني كرده و ميكنند و گروهها و اشخاصي كه در داخل به آنان پيوسته و از آنان پشتيباني مي كنند و اخلاق و رفتارشان در بين خود و هوادارانشان و تغيير موضعهايشان در پيشامدهاي مختلف را، با دقت و بدون هواي نفس بررسي كنيد، ومطالعه كنيد حالات آنان كه در اين جمهوري اسلامي به دست منافقان و منحرفان شهيد شدند، و ارزيابي كنيد بين آنان و دشمنانشان؛ نوارهاي اين شهيدان تا حدي در دست و نوارهاي مخالفان شايد در دست شماها باشد، ببينيد كدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.
برادران! شما اين اوراق را قبل از مرگ من نميخوانيد. ممكن است پس از من بخوانيد در آن وقت من نزد شما نيستم كه بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان براي كسب مقام و قدرتي با قلبهاي جوان شما بازي كنم. من براي آنكه شما جوانان شايستهاي هستيد علاقه دارم كه جواني خود را در راه خداوند و اسلام عزيز و جمهوري اسلامي صرف كنيد تا سعادت هر دو جهان را دريابيد. و از خداوند غفور ميخواهم كه شما را به راه مستقيم انسانيت هدايت كند و از گذشتة ما و شما با رحمت واسعة خود بگذرد. شماها نيز در خلوتها از خداوند همين را بخواهيد، كه او هادي و رحمان است.
و يك وصيت به ملت شريف ايران و ساير ملتهاي مبتلا به حكومتهاي فاسد و دربند قدرتهاي بزرگ ميكنم؛ اما به ملت عزيز ايران توصيه ميكنم كه نعمتي كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسداري نماييد و در راه آن، كه نعمتي عظيم الهي و امانت بزرگ خداوندي است كوشش كنيد و از مشكلاتي كه در اين صراط مستقيم پيش ميآيد نهراسيد كه إن تَنْصروا الله يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ اَقدامَكُم و درمشكلات دولت جمهوري اسلامي با جان و دل شريك و در رفع آنها كوشا باشيد، و دولت و مجلس را از خود بدانيد، و چون محبوبي گرامي از آن نگهداري كنيد.
و به مجلس و دولت و دستاندركاران توصيه مينمايم كه قدر اين ملت را بدانيد و در خدمتگزاري به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمديدگان كه نور چشمان ما و اولياي نعم همه هستند و جمهوري اسلامي رهاورد آنان و با فداكاريهاي آنان تحقق پيدا كرد و بقاي آن نيز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نكنيد و خود را از مردم و آنان را از خود بدانيد و حكومتهاي طاغوتي را كه چپاولگراني بيفرهنگ و زورگوياني تهي مغز بودند و هستند را هميشه محكوم نماييد، البته با اعمال انساني كه شايسته براي يك حكومت اسلامي است.
و اما به ملتهاي اسلامي توصيه مي كنم كه از حكومت جمهوري اسلامي و از ملت مجاهد ايران الگو بگيريد و حكومتهاي جائر خود را در صورتي كه به خواست ملتها كه خواست ملت ايران است سر فرود نياوردند، با تمام قدرت به جاي خود بنشانيد، كه ماية بدبختي مسلمانان ، حكومتهاي وابستة به شرق و غرب ميباشند. و اكيداً توصيه ميكنم كه به بوقهاي تبليغاتي مخالفان اسلام و جمهوري اسلامي گوش فرا ندهيد كه همه كوشش دارند كه اسلام را از صحنه بيرون كنند كه منافع ابرقدرتها تأمين شود.
د
از نقشههاي شيطانيِ قدرتهاي بزرگ استعمار و استثمارگر كه سالهاي طولاني در دست اجرا است و در كشور ايران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهاي مختلف دنبالهگيري شد، به انزوا كشاندن روحانيت است؛ كه در زمان رضاخان با فشار و سركوبي و خلع لباس و حبس و تبعيد و هتك حرمات و اعدام و امثال آن، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهاي ديگر كه يكي از آنها ايجاد عداوت بين دانشگاهيان و روحانيان بود ، كه تبليغات وسيعي در اين زمينه شد؛ و معالأسف به واسطة بيخبري هر دو قشر از توطئة شيطاني ابرقدرتها نتيجة چشمگيري گرفته شد. از يك طرف، از دبستانها تا دانشگاهها كوشش شد كه معلمان و دبيران و اساتيد و رؤساي دانشگاهها از بين غربزدگان يا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و ساير اديان انتخاب و به كار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقليت قرار گيرند كه قشر مؤثر را كه در آتيه حكومت را به دست ميگيرند، از كودكي تا نوجواني و تا جواني طوري تربيت كنند كه از اديان مطلقاً، و اسلام بخصوص، و از وابستگان به اديان خصوصاً روحانيون و مبلغان، متنفر باشند. و اينان را عمال انگليس در آن زمان، و طرفدار سرمايهداران و زمينخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالي در بعد از آن معرفي مينمودند. و از طرف ديگر، با تبليغات سوء، روحانيون و مبلغان و متدينان را از دانشگاه و دانشگاهيان ترسانيده و همه را به بيديني و بيبند و باري و مخالف با مظاهر اسلام و اديان متهم مينمودند. نتيجه آن كه دولتمردانْ مخالف اديان و اسلام و روحانيون و متدينان باشند؛ و تودههاي مردم كه علاقه به دين و روحاني دارند مخالف دولت و حكومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عميق بين دولت و ملت و دانشگاهي و روحاني راه را براي چپاولگران آنچنان باز كند كه تمام شئون كشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخاير ملت در جيب آنان سرازير شود، چنانچه ديديد به سر اين ملت مظلوم چه آمد، و ميرفت كه چه آيد.
اكنون كه به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت ـ از روحاني و دانشگاهي تا بازاري و كارگر و كشاورز و ساير قشرها ـ بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شكستند و كشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصية اينجانب آن است كه نسل حاضر و آينده غفلت نكنند و دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز هر چه بيشتر با روحانيان و طلاب علوم اسلامي پيوند دوستي و تفاهم را محكمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههاي دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنكه فرد يا افرادي را ديدند كه با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بين آنان افكند او را ارشاد و نصيحت نمايند؛ و اگر تأثير نكرد از او روگردان شوند و او را به انزوا كشانند و نگذارند توطئه ريشه دواند كه سرچشمه را به آساني ميتوان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتيد كسي پيدا شد كه ميخواهد انحراف ايجاد كند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و كلاس خود طرد كنند. و اين توصيه بيشتر متوجه روحانيون و محصلين علوم ديني است. و توطئهها در دانشگاهها از عمق ويژهاي برخوردار است و هر قشر محترم كه مغز متفكر جامعه هستند بايد مواظب توطئهها باشند.
هـ
ازجمله نقشهها كه معالأسف تأثير بزرگي در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادي به جا مانده، بيگانه نمودن كشورهاي استعمار زده از خويش، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوريكه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند و وابستگي به يكي از دو قطب را از فرائض غيرقابل اجتناب معرفي نمودند! و قصة اين امر غمانگيز، طولاني و ضربههايي كه از آن خورده و اكنون نيز مي خوريم كشنده و كوبنده است.
و غمانگيزتر اينكه آنان ملتهاي ستمديدة زير سلطه را در همه چيز عقب نگهداشته و كشورهايي مصرفي بار آوردند و به قدريما را از پيشرفتهاي خود و قدرتهاي شيطانيشان ترساندهاند كه جرأت دست زدن به هيچ ابتكاري نداريم و همه چيز خود را تسليم آنان كرده و سرنوشت خود و كشورهاي خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطيع فرمان هستيم. و اين پوچي و تهي مغزي مصنوعي موجب شده كه در هيچ امري به فكر و دانش خود اتكا نكنيم و كوركورانه از شرق و غرب تقليد نماييم بلكه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتكار اگر داشتيم، نويسندگان و گويندگان غرب و شرقزدة بيفرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فكر و قدرت بومي ما را سركوب و مأيوس نموده و مينمايند و رسوم و آداب اجنبي را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترويج كرده و با مداحي و ثناجويي آنها را به خورد ملتها داده و ميدهند. فيالمثل، اگر در كتاب يا نوشته يا گفتاري چند واژة فرنگي باشد، بدون توجه به محتواي آن با اعجاب پذيرفته، و گوينده و نويسندة آن را دانشمند و روشنفكر به حساب ميآورند. و از گهواره تا قبر به هرچه بنگريم اگر با واژة غربي و شرقي اسمگذاري شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پيشرفتگي محسوب، و اگر واژههاي بومي خودي به كار رود مطرود و كهنه و واپسزده خواهد بود. كودكان ما اگر نام غربي داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودي دارند سر به زير و عقب افتادهاند. خيابانها، كوچهها، مغازهها، شركتها، داروخانهها، كتابخانهها، پارچهها، و ديگر متاعها، هر چند در داخل تهيه شده بايد نام خارجي داشته باشد تا مردم از آن راضي و به آن اقبال كنند. فرنگي مآبي از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شئون زندگي موجب افتخار و سربلندي و تمدن و پيشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودي، كهنهپرستي و عقبافتادگي است. در هر مرض و كسالتي ولو جزئي و قابل علاج در داخل، بايد به خارج رفت و دكترها و اطباي دانشمند خود را محكوم و مأيوس كرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امريكا و مسكو افتخاري پر ارزش و رفتن به حج و ساير اماكن متبركه كهنهپرستي و عقبماندگي است. بياعتنايي به آنچه مربوط به مذهب و معنويات است از نشانههاي روشنفكري و تمدن، و در مقابل، تعهد به اين امور نشانة عقبماندگي و كهنهپرستي است.
اينجانب نميگويم ما خود همه چيز داريم؛ معلوم است ما را در طول تاريخِ نه چندان دور خصوصاً، و در سدههاي اخير از هر پيشرفتي محروم كردهاند و دولتمردان خائن و دودمان پهلوي خصوصاً، و مراكز تبليغاتي عليه دستاوردهاي خودي و نيز خودْ كوچكديدنها و يا ناچيز ديدنها، ما را از هر فعاليتي براي پيشرفت محروم كرد. وارد كردن كالاها از هر قماش و سرگرم كردن بانوان و مردان خصوصاً طبقة جوان، به اقسام اجناس وارداتي از قبيل ابزار آرايش و تزئينات و تجملات و بازيهاي كودكانه و به مسابقه كشاندن خانوادهها و مصرفي بارآوردن هر چه بيشتر، كه خود داستانهاي غمانگيز دارد، و سرگرم كردن و به تباهي كشاندن جوانها كه عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراكز فحشا و عشرتكدهها، و دهها از اين مصائب حساب شده، براي عقب نگهداشتن كشورهاست. من وصيت دلسوزانه و خادمانه ميكنم به ملت عزيز كه اكنون كه تا حدود بسيار چشمگيري از بسياري از اين دامها نجات يافته و نسل محروم حاضر به فعاليت و ابتكار برخاسته و ديديم كه بسياري از كارخانهها و وسايل پيشرفته مثل هواپيماها و ديگر چيزها كه گمان نميرفت متخصصينِ ايران قادر به راه انداختن كارخانهها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوي غرب يا شرق دراز كرده بوديم كه متخصصين آنان اينها را به راه اندازند، در اثر محاصرة اقتصادي و جنگ تحميلي، خود جوانان عزيز ما قطعات محل احتياج را ساخته و با قيمتهاي ارزانتر عرضه كرده و رفع احتياج نمودند و ثابت كردند كه اگر بخواهيم مي توانيم.
بايد هوشيار و بيدار ومراقب باشيد كه سياستبازان پيوسته به غرب و شرق با وسوسههاي شيطاني شما را به سوي اين چپاولگران بينالمللي نكشند؛ و با ارادة مصمم و فعاليت و پشتكار خود به رفع وابستگيها قيام كنيد.
وبدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و امريكا و شوروي كم ندارد و اگر خوديِ خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشمداشت به غير خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد. و آنچه انسانهاي شبيه به اينان به آن رسيدهاند شما هم خواهيد رسيد به شرط اتكال به خداوند تعالي و اتكا به نفس، و قطع وابستگي به ديگران و تحمل سختيها براي رسيدن به زندگي شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطة اجانب.
و بر دولتها و دست اندركاران است چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آينده كه از متخصصين خود قدرداني كنند و آنان را با كمكهاي مادي و معنوي تشويق به كار نمايند و از ورود كالاهاي مصرفساز و خانه برانداز جلوگيري نمايند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چيز بسازند.
و ازجوانان، دختران و پسران، ميخواهم كه استقلال و آزادي و ارزشهاي انساني را، ولو با تحمل زحمت و رنج، فداي تجملات و عشرتها و بي بند و باريها و حضور در مراكز فحشا كه از طرف غرب و عمال بيوطن به شما عرضه ميشود نكنند؛ كه آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهي شما و اغفالتان از سرنوشت كشورتان و چاپيدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگي كشيدنتان و مصرفي نمودن ملت و كشورتان به چيز ديگر فكر نميكنند؛ و ميخواهند با اين وسايل و امثال آن شما را عقب مانده، و به اصطلاح آنان «نيمه وحشي» نگه دارند.
و
از توطئههاي بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و كراراً تذكر دادهام، به دست گرفتن مراكز تعليم و تربيت خصوصاً دانشگاهها است كه مقدرات كشورها در دست محصولات آنها است. روش آنان با روحانيون و مدارس علوم اسلامي فرق دارد با روشي كه در دانشگاهها و دبيرستانها دارند. نقشة آنان برداشتن روحانيون از سر راه و منزوي كردن آنان است؛ يا با سركوبي و خشونت و هتاكي كه در زمان رضاخان عمل شد ولي نتيجة معكوس گرفته شد؛ يا با تبليغات و تهمتها و نقشههاي شيطاني براي جدا كردن قشر تحصيلكرده و به اصطلاح روشنفكر كه اين هم در زمان رضاخان عمل ميشد و در رديف فشار و سركوبي بود؛ و در زمان محمدرضا ادامه يافت بدون خشونت ولي موذيانه.
و اما در دانشگاه نقشه آن است كه جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهاي خودي منحرف كنند و به سوي شرق يا غرب بكشانند و دولتمردان را از بين اينان انتخاب و برسرنوشت كشورها حكومت دهند تا به دست آنها هرچه ميخواهند انجام دهند. اينان كشور را به غارتزدگي و غربزدگي بكشانند و قشر روحاني با انزوا و منفوريت و شكست قادر بر جلوگيري نباشد. و اين بهترين راه است براي عقب نگهداشتن و غارت كردن كشورهاي تحت سلطه، زيرا براي ابرقدرتها بيزحمت و بيخرج و در جوامع ملي بي سر و صدا، هرچه هست به جيب آنان ميريزد.
پس اكنون كه دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاكسازي است، برهمه ما لازم است با متصديان كمك كنيم و براي هميشه نگذاريم دانشگاهها به انحراف كشيده شود؛ و هرجا انحرافي به چشم خورد با اقدام سريع به رفع آن كوشيم. و اين امر حياتي بايد در مرحلة اول با دست پر توان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گيرد كه نجات دانشگاه از انحراف، نجات كشور وملت است.
و اينجانب به همة نوجوانان و جوانان در مرحلة اول، و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحلة دوم، و به دولتمردان و روشنفكران دلسوز براي كشور در مرحلة بعد وصيت ميكنم كه در اين امر مهم كه كشورتان را از آسيب نگه ميدارد، با جان و دل كوشش كنيد و دانشگاهها را به نسل بعد بسپريد. و به همة نسلهاي مسلسل توصيه ميكنم كه براي نجات خود و كشور عزيز و اسلامِ آدم ساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگي حفظ و پاسداري كنيد، و با اين عمل انساني ـ اسلامي خود دست قدرتهاي بزرگ را از كشور قطع و آنان را نااميد نماييد. خدايتان پشتيبان و نگهدار باد.
ز
از مهمات امور، تعهد وكلاي مجلس شوراي اسلامي است. ما ديديم كه اسلام و كشور ايران چه صدمات بسيار غمانگيزي از مجلس شوراي غير صالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژيم جنايتكار پهلوي و از هر زمان بدتر و خطرناكتر در اين رژيم تحميلي فاسد خورد؛ و چه مصيبتها و خسارتهاي جانفرسا از اين جنايتكاران بيارزش و نوكرمآب به كشور و ملت وارد شد. در اين پنجاه سال يك اكثريت قلابي منحرف در مقابل يك اقليت مظلوم موجب شد كه هر چه انگلستان و شوروي و اخيراً امريكا خواستند، با دست همين منحرفانِ از خدا بيخبر انجام دهند و كشور را به تباهي و نيستي كشانند. از بعد از مشروطه، هيچگاه تقريباً به مواد مهم قانون اساسي عمل نشد ـ قبل از رضاخان با تصدي غربزدگان و مشتي خان و زمينخواران؛ و در زمان رژيم پهلوي به دست آن رژيم سفاك و وابستگان وحلقه به گوشان آن.
اكنون كه با عنايت پروردگار وهمت ملت عظيمالشأن سرنوشت كشور به دست مردم افتاد و وكلا از خود مردم و با انتخاب خودشان، بدون دخالت دولت و خانهاي ولايات به مجلس شوراي اسلامي راه يافتند، و اميد است كه با تعهد آنان به اسلام و مصالح كشور جلوگيري از هر انحراف بشود. وصيت اينجانب به ملت در حال و آتيه آن است كه با ارادة مصمم خود و تعهد خود به احكام اسلام و مصالح كشور در هر دوره از انتخابات وكلاي داراي تعهد به اسلام و جمهوري اسلامي كه غالباً بين متوسطين جامعه و محرومين ميباشند و غير منحرف از صراط مستقيم ـ به سوي غرب يا شرق ـ و بدون گرايش به مكتبهاي انحرافي و اشخاص تحصيلكرده ومطلع برمسائل روز و سياستهاي اسلامي، به مجلس بفرستند.
و به جامعة محترم روحانيت خصوصاً مراجع معظم، وصيت ميكنم كه خود را از مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئيس جمهور و وكلاي مجلس، كنار نكشند و بيتفاوت نباشند. همه ديديد و نسل آتيه خواهد شنيد كه دست سياستبازان پيرو شرق و غرب، روحانيون را كه اساس مشروطيت را با زحمات و رنجها بنيان گذاشتند از صحنه خارج كردند و روحانيون نيز بازي سياستبازان را خورده و دخالت در امور كشور و مسلمين را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غربزدگان سپردند؛ و به سر مشروطيت و قانون اساسي و كشور و اسلام آن آوردند كه جبرانش احتياج به زمان طولاني دارد.
اكنون كه بحمدالله تعالي موانع رفع گرديده و فضاي آزاد براي دخالت همة طبقات پيشآمده است، هيچ عذري باقي نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودني، مسامحه در امر مسلمين است. هركس به مقدار توانش و حيطة نفوذش لازم است درخدمت اسلام و ميهن باشد؛ و با جديت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر وغرب يا شرقزدگان ومنحرفان از مكتب بزرگ اسلام جلوگيري نمايند، و بدانند كه مخالفين اسلام و كشورهاي اسلامي كه همان ابرقدرتان چپاولگر بين المللي هستند، با تدريج و ظرافت دركشور ما و كشورهاي اسلامي ديگر رخنه، و با دست افراد خودِ ملتها، كشورها را به دام استثمار ميكشانند. بايد با هوشياري مراقب باشيد و با احساس اولين قدمِ نفوذي به مقابله برخيزيد و به آنان مهلت ندهيد. خدايتان يار ونگهدار باشد.
واز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي دراين عصر و عصرهاي آينده ميخواهم كه اگر خداي نخواسته عناصر منحرفي با دسيسه و بازي سياسي وكالت خود را به مردم تحميل نمودند، مجلس اعتبارنامة آنان را رد كنند و نگذارند حتي يك عنصر خرابكار وابسته به مجلس راه يابد.
وبه اقليتهاي مذهبي رسمي وصيت ميكنم كه از دورههاي رژيم پهلوي عبرت بگيرند و وكلاي خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوري اسلامي و غيروابسته به قدرتهاي جهانخوار و بدون گرايش به مكتبهاي الحادي و انحرافي و التقاطي انتخاب نمايند.
و از همة نمايندگان خواستارم كه با كمال حسن نيت و برادري باهم مجلسان خود رفتار، و همه كوشا باشند كه قوانين خداي نخواسته از اسلام منحرف نباشد و همه به اسلام و احكام آسماني آن وفادار باشيد تا به سعادت دنيا و آخرت نايل آييد.
و از شوراي محترم نگهبان ميخواهم و توصيه ميكنم، چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آينده، كه با كمال دقت و قدرت وظايف اسلامي و ملي خود را ايفا و تحت تأثير هيچ قدرتي واقع نشوند و از قوانين مخالف با شرع مطهر و قانون اساسي بدون هيچ ملاحظه جلوگيري نمايند و با ملاحظة ضرورات كشور كه گاهي با احكام ثانويه و گاهي به ولايت فقيه بايد اجرا شود توجه نمايند.
و وصيت من به ملت شريف آن است كه در تمام انتخابات، چه انتخاب رئيس جمهور و چه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و چه انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصي كه انتخاب ميكنند روي ضوابطي باشد كه اعتبار ميشود مثلاً در انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر، توجه كنند كه اگر مسامحه نمايند و خبرگان را روي موازين شرعيه و قانون انتخاب نكنند، چه بسا كه خساراتي به اسلام و كشور وارد شود كه جبران پذير نباشد. و در اين صورت همه در پيشگاه خداوند متعال مسئول ميباشند.
از اين قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علماي بزرگ تا طبقة بازاري و كشاورز و كارگر و كارمند، همه و همه مسئول سرنوشت كشور و اسلام ميباشند؛ چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آتيه؛ و چه بسا كه در بعض مقاطع، عدم حضور و مسامحه، گناهي باشد كه در رأس گناهان كبيره است. پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد و الاّ كار از دست همه خارج خواهد شد. و اين حقيقتي است كه بعد از مشروطه لمس نمودهايد و نمودهايم. چه هيچ علاجي بالاتر و والاتر از آن نيست كه ملت در سرتاسر كشور در كارهايي كه محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامي و قانون اساسي انجام دهد؛ و در تعيين رئيس جمهور و وكلاي مجلس با طبقة تحصيلكردة متعهد و روشنفكر با اطلاع از مجاري امور و غيروابسته به كشورهاي قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوري اسلامي مشورت كرده، و با علما و روحانيون با تقوا و متعهد به جمهوري اسلامي نيز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئيس جمهور و وكلاي مجلس از طبقهاي باشند؛ كه محروميت و مظلوميت مستضعفان ومحرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند، نه از سرمايهداران و زمينخواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخي محروميت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نميتوانند بفهمند.
و بايد بدانيم كه اگر رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، شايسته ومتعهد به اسلام و دلسوز براي كشور و ملت باشند، بسياري از مشكلات پيش نميآيد؛ و مشكلاتي اگر باشد رفع مي شود. و همين معني در انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر با ويژگي خاص بايد در نظر گرفته شود؛ كه اگر خبرگان كه با انتخاب ملت تعيين ميشوند از روي كمال دقت و با مشورت با مراجع عظام هر عصر و علماي بزرگ سرتاسر كشور و متدينين و دانشمندان متعهد، به مجلس خبرگان بروند، بسياري از مهمات و مشكلات به واسطة تعيين شايستهترين و متعهدترين شخصيتها براي رهبري يا شوراي رهبري پيش نخواهد آمد، يا با شايستگي رفع خواهد شد. و با نظر به اصل يكصد و نهم و يكصد و دهم قانون اساسي، وظيفة سنگين ملت در تعيين خبرگان و نمايندگان در تعيين رهبر يا شوراي رهبري روشن خواهد شد كه اندك مسامحه در انتخاب، چه آسيبي به اسلام و كشور و جمهوري اسلامي وارد خواهد كرد كه احتمال آن، كه در سطح بالاي از اهميت است براي آنان تكليف الهي ايجاد ميكند.
و وصيت اينجانب به رهبر و شوراي رهبري در اين عصر كه عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج كشور به جمهوري اسلامي و درحقيقت به اسلام است در پوشش جمهوري اسلامي و درعصرهاي آينده، آن است كه خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوري اسلامي و محرومان و مستضعفان بنمايند؛ و گمان ننمايند كه رهبري في نفسه براي آنان تحفهاي است و مقام والايي، بلكه وظيفة سنگين و خطرناكي است كه لغزش در آن اگر خداي نخواسته با هواي نفس باشد، ننگ ابدي در اين دنيا و آتش غضب خداي قهار درجهان ديگر در پي دارد.
از خداوند منان هادي با تضرع و ابتهال ميخواهم كه ما و شما را از اين امتحان خطرناك با روي سفيد در حضرت خود بپذيرد و نجات دهد و اين خطر قدري خفيفتر براي رؤساي جمهور حال و آينده و دولتها و دستاندركاران، به حسب درجات در مسئوليتها نيز هست كه بايد خداي متعال را حاضر و ناظر و خود را درمحضر مبارك او بدانند. خداوند متعال راهگشاي آنان باشد .
ح
از مهمات امور، مسألة قضاوت است كه سر و كار آن با جان و مال و ناموس مردم است. وصيت اينجانب به رهبر و شوراي رهبري آن است كه در تعيين عاليترين مقام قضايي كه درعهده دارند، كوشش كنند كه اشخاص متعهد سابقهدار و صاحبنظر در امور شرعي و اسلامي و در سياست را نصب نمايند.
و از شورايعالي قضايي ميخواهم امر قضاوت را كه در رژيم سابق به وضع أسفناك و غمانگيزي درآمده بود با جديت سر و سامان دهند؛ و دست كساني كه با جان ومال مردم بازي ميكنند و آنچه نزد آنان مطرح نيست عدالت اسلامي است از اين كرسي پراهميت كوتاه كنند، و با پشتكار و جديت بتدريج دادگستري را متحول نمايند؛ و قضات داراي شرايطي كه، انشاء الله با جديت حوزههاي علميه مخصوصاً حوزة مباركة علمية قم تربيت و تعليم ميشوند و معرفي ميگردند، به جاي قضاتي كه شرايط مقررة اسلامي را ندارند نصب گردند، كه انشاء الله تعالي بزودي قضاوت اسلامي درسراسر كشور جريان پيدا كند.
و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آينده وصيت ميكنم كه با در نظر گرفتن احاديثي كه از معصومين ـ صلوات الله عليهم ـ دراهميت قضا و خطر عظيمي كه قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه دربارة قضاوت به غير حق وارد شده است، اين امر خطير را تصدي نمايند و نگذارند اين مقام به غير اهلش سپرده شود. و كساني كه اهل هستند از تصدي اين امر سرباز نزنند و به اشخاص غير اهل ميدان ندهند؛ و بدانند كه همانطور كه خطر اين مقامْ بزرگ است اجر و فضل و ثواب آن نيز بزرگ است. و ميدانند كه تصدي قضا براي اهلش واجب كفايي است.
ط
وصيت اينجانب به حوزههاي مقدسة علميه آن است كه كراراً عرض نمودهام كه در اين زمان كه مخالفين اسلام و جمهوري اسلامي كمر به براندازي اسلام بستهاند و از هر راه ممكن براي اين مقصد شيطاني كوشش مينمايند، و يكي از راههاي با اهميت براي مقصد شوم آنان و خطرناك براي اسلام و حوزههاي اسلامي نفوذ دادن افراد منحرف و تبهكار در حوزههاي علميه است، كه خطر بزرگ كوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشايسته و اخلاق و روش انحرافي است و خطر بسيار عظيم آن در درازمدت به مقامات بالا رسيدن يك يا چند نفر شياد كه با آگاهي برعلوم اسلامي و جا زدن خود را در بين تودهها وقشرهاي مردم پاكدل و علاقهمند نمودن آنان را به خويش وضربة مهلك زدن به حوزههاي اسلامي و اسلام عزيز و كشور در موقع مناسب ميباشد. و ميدانيم كه قدرتهاي بزرگ چپاولگر در ميان جامعهها افرادي به صورتهاي مختلف از مليگراها و روشنفكران مصنوعي و روحاني نمايان كه اگر مجال يابند از همه پرخطرتر و آسيب رسانترند ذخيره دارند كه گاهي سي ـ چهل سال با مشي اسلامي و مقدس مآبي يا «پان ايرانيسم» و وطن پرستي و حيلههاي ديگر، با صبر و بردباري در ميان ملتها زيست ميكنند و در موقع مناسب مأموريت خود را انجام ميدهند. و ملت عزيز ما در اين مدت كوتاه پس از پيروزي انقلاب نمونههايي از قبيل «مجاهد خلق» و «فدايي خلق» و «تودهاي»ها و ديگر عناوين ديدهاند، و لازم است همه با هوشياري اين قسم توطئه را خنثي نمايند و از همه لازمتر حوزههاي علميه است كه تنظيم و تصفية آن با مدرسين محترم و افاضل سابقهدار است با تأييد مراجع وقت. و شايد تز «نظم در بينظمي» است از القائات شوم همين نقشهريزان و توطئه گران باشد.
در هرصورت وصيت اينجانب آن است كه در همة اعصار خصوصاً درعصر حاضر كه نقشهها و توطئهها سرعت و قوّت گرفته است، قيام براي نظام دادن به حوزهها لازم و ضروري است؛ كه علما و مدرسين و افاضل عظيمالشأن صرف وقت نموده و با برنامة دقيق صحيح حوزهها را و خصوصاً حوزه علمية قم و ساير حوزههاي بزرگ و با اهميت را در اين مقطع از زمان از آسيب حفظ نمايند.
و لازم است علما و مدرسين محترم نگذارند در درسهايي كه مربوط به فقاهت است و حوزههاي فقهي و اصولي از طريقة مشايخ معظم كه تنها راه براي حفظ فقه اسلامي است منحرف شوند، و كوشش نمايند كه هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقيقها افزوده شود؛ وفقه سنتي كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدقيق است، محفوظ بماند و تحقيقات بر تحقيقات اضافه گردد. و البته در رشتههاي ديگر علوم به مناسبت احتياجات كشور و اسلام برنامههايي تهيه خواهد شد و رجالي در آن رشته تربيت بايد شود. و از بالاترين و والاترين حوزههايي كه لازم است به طور همگاني مورد تعليم و تعلم قرار گيرد، علوم معنوي اسلامي]است[، از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الي الله ـ رزقنا الله و اياكم ـ كه جهاد اكبر مي باشد.
ي
از اموري كه اصلاح و تصفيه و مراقبت از آن لازم است قوة اجراييه است. گاهي ممكن است كه قوانين مترقي و مفيد به حال جامعه از مجلس بگذرد و شوراي نگهبان آن را تنفيذ كند و وزير مسئول هم ابلاغ نمايد، لكن به دست مجريان غيرصالح كه افتاد آن را مسخ كنند و بر خلاف مقررات يا با كاغذبازيها يا پيچ و خمها كه به آن عادت كردهاند يا عمداً براي نگران نمودن مردم عمل كنند، كه بتدريج و مسامحه غائله ايجاد ميكند.
وصيت اينجانب به وزراي مسئول در عصر حاضر و در عصرهاي ديگر آن است كه علاوه بر آنكه شماها و كارمندان وزارتخانهها بودجهاي كه از آن ارتزاق ميكنيد مال ملت ، و بايد همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشيد، و ايجاد زحمت براي مردم و مخالف وظيفه عمل كردن حرام و خداي نخواسته گاهي موجب غضب الهي ميشود، همة شما به پشتيباني ملت احتياج داريد. با پشتيباني مردم خصوصاً طبقات محروم بود كه پيروزي حاصل شد و دست ستمشاهي از كشور و ذخائر آن كوتاه گرديد. و اگر روزي از پشتيباني آنان محروم شويد، شماها كنار گذاشته ميشويد و همچون رژيم شاهنشاهي ستمكار به جاي شما ستم پيشگان پستها را اشغال مينمايند. بنابر اين حقيقت ملموس،
بايد كوشش در جلب نظر ملت بنماييد و از رفتار غيراسلامي ـ انساني احتراز نماييد.
و در همين انگيزه به وزراي كشور در طول تاريخ آينده توصيه ميكنم كه در انتخاب استاندارها دقت كنند اشخاص لايق، متدين، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمايند، تا آرامش در كشور هرچه بيشتر حكمفرما باشد. و بايد دانست كه گرچه تمام وزيران وزارتخانهها مسئوليت در اسلامي كردن و تنظيم امور محل مسئوليت خود دارند لكن بعضي از آنها ويژگي خاص دارند؛ مثل وزارت خارجه كه مسئوليت سفارتخانهها را در خارج از كشور دارند. اينجانب از ابتداي پيروزي به وزراي خارجه راجع به طاغوتزدگي سفارتخانهها و تحول آنها به سفارتخانههاي مناسب با جمهوري اسلامي توصيههايي نمودم، لكن بعض آنان يا نخواستند يا نتوانستند عمل مثبتي انجام دهند. و اكنون كه سه سال از پيروزي ميگذرد اگر چه وزير خارجة كنوني اقدام به اين امر نموده است و اميد است با پشتكار و صرف وقت اين امرمهم انجام گيرد.
و وصيت من به وزراي خارجه در اين زمان و زمانهاي بعد آن است كه مسئوليت شما بسيار زياد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانهها؛ و چه در سياست خارجيِ حفظ استقلال و منافع كشور و روابط حسنه با دولتهايي كه قصد دخالت در امور كشور ما را ندارند. و از هر امري كه شائبة وابستگي با همة ابعادي كه دارد به طور قاطع احتراز نماييد. و بايد بدانيد كه وابستگي در بعض امور هر چند ممكن است ظاهر فريبندهاي داشته باشد يا منفعت و فايدهاي در حال داشته باشد، لكن در نتيجه، ريشة كشور را به تباهي خواهد كشيد و كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاي اسلامي و در بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند با شماست.
و وصيت من به ملتهاي كشورهاي اسلامي است كه انتظار نداشته باشيد كه از خارج كسي به شما در رسيدن به هدف كه آن اسلام و پياده كردن احكام اسلام است كمك كند؛ خود بايد به اين امر حياتي كه آزادي و استقلال را تحقق ميبخشد قيام كنيد. و علماي اعلام و خطباي محترم كشورهاي اسلامي دولتها را دعوت كنند كه از وابستگي به قدرتهاي بزرگ خارجي خود را رها كنند و با ملت خود تفاهم كنند؛ در اين صورت پيروزي را در آغوش خواهند كشيد. و نيز ملتها را دعوت به وحدت كنند؛ و از نژادپرستي كه مخالف دستور اسلام است بپرهيزند؛ و با برادران ايماني خود در هر كشوري و با هر نژادي كه هستند دست برادري دهند كه اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده. و اگر اين برادري ايماني با همت دولتها و ملتها و با تأييد خداوند متعال روزي تحقق يابد، خواهيد ديد كه بزرگترين قدرت جهان را مسلمين تشكيل ميدهند. به اميد روزي كه با خواست پروردگار عالم اين برادري و برابري حاصل شود.
و وصيت اينجانب به وزارت ارشاد در همة اعصار خصوصاً عصر حاضر كه ويژگي خاصي دارد، آن است كه براي تبليغ حق مقابل باطل و ارائة چهرة حقيقي جمهوري اسلامي كوشش كنند. ما اكنون، دراين زمان كه دست ابرقدرتها را از كشور خود كوتاه كرديم، مورد تهاجم تبليغاتي تمام رسانههاي گروهي وابسته به قدرتهاي بزرگ هستيم . چه دروغها و تهمتها كه گويندگان و نويسندگان وابسته به ابرقدرتها به اين جمهوري اسلامي نوپا نزده و نميزنند.
معالأسف اكثر دولتهاي منطقة اسلامي كه به حكم اسلام بايد دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاستهاند و همه در خدمت جهانخواران از هر طرف به ما هجوم آوردهاند. و قدرت تبليغاتي ما بسيار ضعيف و ناتوان است و ميدانيد كه امروز جهان روي تبليغات ميچرخد. و با كمال تأسف، نويسندگان به اصطلاح روشنفكر كه به سوي يكي از دو قطب گرايش دارند، به جاي آنكه در فكر استقلال و آزادي كشور و ملت خود باشند، خودخواهيها و فرصتطلبيها و انحصارجوييها به آنان مجال نميدهد كه لحظهاي تفكر نمايند و مصالح كشور و ملت خود را در نظر بگيرند، و مقايسة بين آزادي و استقلال را در اين جمهوري با رژيم ستمگر سابق نمايند و زندگي شرافتمندانة ارزنده را توأم با بعض آنچه را كه از دست دادهاند، كه رفاه و عيشزدگي است، با آنچه از رژيم ستمشاهي دريافت ميكردند توأم با وابستگي و نوكرمآبي وثناجويي و مداحي از جرثومههاي فساد و معادن ظلم و فحشا بسنجند؛ و از تهمتها و نارواها به اين جمهوري تازه تولد يافته دست بكشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضد طاغوتيان و ستمپيشگان زبانها و قلمها رابه كار بگيرند.
و مسئلة تبليغ تنها به عهدة وزارت ارشاد نيست بلكه وظيفة همة دانشمندان و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان است. بايد وزارت خارجه كوشش كند تا سفارتخانهها نشريات تبليغي داشته باشند و چهرة نوراني اسلام را براي جهانيان روشن نمايند؛ كه اگر اين چهره با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همة ابعاد به آن دعوت كرده از زير نقاب مخالفان اسلام و كجفهميهاي دوستان خودنمايي نمايد، اسلامْ جهانگير خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد. چه مصيبت بار و غمانگيز است كه مسلمانان متاعي دارند كه از صدر عالم تا نهايت آن نظير ندارد، نتوانستهاند اين گوهر گرانبها را كه هر انساني به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه كنند؛ بلكه خود نيز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهي از آن فرارياند!
ك
از امور بسيار با اهميت و سرنوشتساز مسئلة مراكز تعليم و تربيت از كودكستانها تا دانشگاهها است كه به واسطة اهميت فوقالعادهاش تكرار نموده و با اشاره ميگذرم. بايد ملت غارت شده بدانند كه در نيم قرن اخير آنچه به ايران و اسلام ضربة مهلك زده است قسمت عمدهاش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراكز تعليم و تربيتِ ديگر با برنامههاي اسلامي و ملي در راه منافع كشور به تعليم و تهذيب و تربيت كودكان و نوجوانان وجوانان جريان داشتند، هرگز ميهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امريكا و شوروي فرو نميرفت و هرگز قراردادهاي خانه خرابكن بر ملت محروم غارتزده تحميل نميشد و هرگز پاي مستشاران خارجي به ايران باز نميشد و هرگز ذخائر ايران و طلاي سياه اين ملت رنجديده در جيب قدرتهاي شيطاني ريخته نميشد و هرگز دودمان پهلوي و وابستههاي به آن اموال ملت را نميتوانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پاركها و ويلاها بر روي اجساد مظلومان بنا كنند و بانكهاي خارج را از دسترنج اين مظلومان پر كنند و صرف عياشي و هرزگي خود و بستگان خود نمايند. اگر مجلس و دولت و قوة قضاييه و ساير ارگانها از دانشگاههاي اسلامي و ملي سرچشمه ميگرفت ملت ما امروز گرفتار مشكلات خانهبرانداز نبود. و اگر شخصيتهاي پاكدامن با گرايش اسلامي و ملي به معناي صحيحش، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام مي كند، از دانشگاهها به مراكز قواي سه گانه راه مييافت، امروز ما غير امروز، و ميهن ما غير اين ميهن، و محرومان ما از قيد محروميت رها، و بساط ظلم و ستمشاهي و مراكز فحشا و اعتياد و عشرتكدهها كه هر يك براي تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده كافي بود، در هم پيچيده و اين ارث كشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسيده بود. و دانشگاهها اگر اسلامي ـ انسانيـ ملي بود، ميتوانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحويل دهد؛ لكن چه غمانگيز و اسفبار است كه دانشگاهها و دبيرستانها به دست كساني اداره ميشد و عزيزان ما به دست كساني تعليم و تربيت ميديدند كه جز اقليت مظلوم محرومي همه از غربزدگان و شرقزدگان با برنامه و نقشة ديكته شده در دانشگاهها كرسي داشتند؛ و ناچار جوانان عزيز و مظلوم ما در دامن اين گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به كرسيهاي قانونگذاري و حكومت و قضاوت تكيه ميكردند، و بر وفق دستور آنان، يعني رژيم ستمگر پهلوي عمل ميكردند.
اكنون بحمدالله تعالي دانشگاه از چنگال جنايتكاران خارج شده. و بر ملت و دولت جمهوري اسلامي است در همة اعصار، كه نگذارند عناصر فاسد داراي مكتبهاي انحرافي يا گرايش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و ساير مراكز تعليم و تربيت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگيري نمايند تا مشكلي پيش نيايد و اختيار از دست نرود.
و وصيت اينجانب به جوانان عزيز دانشسراها و دبيرستانها و دانشگاهها آن است كه خودشان شجاعانه درمقابل انحرافات قيام نمايند تا استقلال و آزادي خود و كشور و ملت خودشان مصون باشد.
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده