فتنه مذهبی و قومی در خاورمیانه و سکوت معنادار الازهر
خاورمیانه وارد جنگی تمام عیار شده است و تقریباً بخش عمده کشورهای آن، چه با آغاز بهار عربی و چه قبل از آن درگیر آشوب و ناآرامی هستند.
گروه بین الملل «تیتریک» ؛ معروف است که اگر خاورمیانه به طور تصادفی روزی روزگاری آرام و باثبات شد، باید به هر وسیله ممکن برای ناآرامکردن و بیثباتی آن، ابزاری درست کرد، زیرا این منطقه به لحاظ جغرافیایی استراتژیک است و به نوعی شاهراه سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا محسوب میشود.
این البته علاوه بر منابع و ذخایر عظیم و غنی زیرزمینی است که در خاورمیانه بطور فراوان وجود دارد. بنابراین ثبات در این منطقه به معنای رفاه کامل برای مردم آن به حساب میآید و این مسئله برای قدرتهای غربی که ید طولایی در استعمارگری دارند خوشایند نیست. در حقیقت پس از آفریقا که سرشار از معادن بزرگ طلا و اورانیوم است، خاورمیانه بنا به دلایل یادشده جذابیت فراوانی برای غربیها دارد. در هر دو مورد نیز غرب رفتاری مشابه داشته و دارد؛ به این معنا که ایجاد آشوب و درگیری داخلی را هم در آفریقا و هم در خاورمیانه در دستور کار قرار داده تا ساکنان آنها همیشه مشغول باشند و فرصت رصدکردن غارت منابع و داراییهایشان از سوی حکام غرب را نداشته باشند، اما این همه ماجرا نیست و غربیها به این بسنده نکردهاند و در اقدامی به مراتب خطرناکتر و مخربتر، جنگ مذهبی و قومی را در خاورمیانه کلید زدهاند. البته غمگنانه و متأسفانه، هستند کسانی که در این منطقه با درگیریهای مذهبی و فرقهای همراهی میکنند و بجای خاموش کردن فتنه، آن را شعلهورتر میکنند.
جنگی که اخیراً علیه شیعیان در منطقه به راه افتاده و به «شیعهکشی» معروف شده، همچنان در حال گسترش است و از عراق و سوریه تا مصر، پاکستان و افغانستان را فراگرفته است. در عراق به محض سرنگونی صدام و در حالی که این کشور به سمت تشکیل یک حکومت ائتلافی از همه احزاب و گروههای سیاسی و مذهبی در حرکت بود، سلفیها و افراطگراها معادله را به هم ریختند و آنچه اکنون شاهد هستیم، تظاهرات روزمره و ایجاد ناآرامی برای ساقطکردن دولت آن است، چون یک نخستوزیر شیعه در رأس آن قرار دارد. در افغانستان نیز پس از آنکه حکومت طالبان سرنگون شد و این گروه به دلیل حضور آمریکا دیگر اجازه عرضاندام در افغانستان پیدا نکرد، سلفیها بحران آن را به پاکستان کشاندند و در حال حاضر شاهد کشتار شیعیان و تخریب مساجد و اماکن مقدس آنها در مناطق شیعهنشین پاکستان هستیم. در سوریه هم یکی از دلایل همراهی رژیمهایی چون عربستان و قطر با غرب برای ساقطکردن حکومت آن، علویبودن بشار اسد است و چه بسا اگر حکومت سوریه نیز مانند همان رژیمها، سنی سلفی بود، امروز شاهد جنگ خونین این کشور نبودیم. فیلمهایی که از سر بریدن مردم بیگناه به دست سلفیها در سوریه منتشر شده، گویای این واقعیت است که درگیریهای خاورمیانه، نه برای تغییر سیاست حکومتها بلکه ریشه در فتنه مذهبی و قومی دارد.
در مصر نیز که مهد فتواهای اهل تسنن به دلیل وجود الازهر است، اخیراً شاهد کشتار فجیع و وحشیانه یکی از علمای برجسته شیعی این کشور و سه تن دیگر از نزدیکانش به دست سلفیها بودیم. این موضوع زمانی عجیب مینماید که دانشگاه الازهر نه فقط در مقابل شیعهکشی و فتنه مذهبی در سایر کشورهای منطقه سکوت اختیار کرده، بلکه چشمان خود را به روی اتفاق اخیر در مصر نیز بسته است. این در حالی است که فتواها و دستورات الازهر تأثیر زیادی بر افراطگراها و سلفیها دارد و دستورات این مکان و مرجع مهم برای سنیهای سلفی، در حکم اجرا یا عدم اجرای قانون است. بسیاری از رهبران تندرو سلفی که حکم به قتل و کشتار شیعیان میدهند از جمله شیخ «یوسف قرضاوی» یا «ایمنالظواهری»، دانشآموخته الازهر هستند، لذا این حوزه علمیه اهل تسنن میتوانست بجای صرفاً محکومکردن فجایع سلفیها، رهبران آنها را مرتد اعلام کند و فتواهایی در قبیح دانستن کشتار پیروان مذاهب دیگر بدهد، اما سکوت الازهر بعنوان عالیترین مرجع مذهبی اهل تسنن، این شبهه را بوجود میآورد که شاید خود این نهاد، تشویق به تقابل با دیگر مذاهب میکند.
در هر حال نهادها و مراجع مذهبی تمامی ادیان و مذاهب، مسئولیت سنگینی در جلوگیری از تقابل مذهبی و فتنه قومی برعهده دارند و اگر آنها در مقابل اینگونه فتنهها سکوت کنند، باید منتظر جنگهای خونین در آینده، همانند جنگهای صلیبی (در حدود 800 سال قبل) بود، با این تفاوت که در جنگهای صلیبی، مسیحیها با مسلمانان در جنگ بودند، اما این بار هر دو طرف جنگ، مسلمان هستند.
منبع: ایسنا
ارسال نظر
اخبار برگزیده