در گفتگو با "تیتر۱":
ناجیِ دختربچه ۳ ساله کرجی از روز حادثه می گوید/ مسئولین هر چه سریعتر سگ های بلاصاحب را جمع آوری کنند
اکبر کشاورز با بیان اینکه از لقب "فرشته نجات ماهور" حس خیلی خوبی دارم گفت: از مسئولین مربوطه می خواهم تدبیری اساسی برای حضور سگ های بلاصاحب در منطقه مشکین دشت و ترس و وحشت زنان و کودکان کنند.
به گزارش گروه استانی "تیتریک"؛ "هرکس انسانی را از مرگ نجات دهد گویا همه مردم را از مرگ نجات داده است." (سوره مائده آیه ۳۲)
این پیام قرآنی شکوه و قدر اهمیت جان انسان را در نگاه خدای متعال هویدا می سازد و چه بسیارند مردمانی در کشورمان که مصداق این آیه شدند.
اکبر کشاورز، مرد فداکاری که حالا لقب "فرشته نجات ماهور" را به خود اختصاص داده، یکی از همین ناجیان است؛ مردی که ترس و اضطراب مادری را دید و بی تفاوت از کنار آن نگذشت.
ماجرای حمله چندین سگ به دختر بچه سه ساله در شهرک بعثت مشکین دشت با تمام تلخی و وحشت آفرینی، یک نکته زیبا داشت و آن کمک خیرخواهانه مردی به یک مادر درمانده و متحیر در تماشای قربانی شدن فرزندش در جلوی چشمانش بود.
خبرنگار "تیتریک" با این مرد فداکار گفت و گویی داشته که در ادامه می خوانید:
- لطفا خودتان را معرفی کنید و در مورد روز حادثه مختصری توضیح بفرمایید.
من اکبر کشاورز یکی از ساکنان شهرک بعثت مشکین دشت هستم.
عصر روز پنج شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، حوالی ساعت ۱۹:۳۰ بود که به دیدار یکی از بستگانم می رفتم، در میان راه خانمی را دیدم که بی تاب و فریادزنان به سمت خودروی من آمد و درخواست کمک کرد و در اوج نگرانی گفت که سگ ها به فرزندش حمله کردند.
من بلافاصله ماشین را رها کردم و با قفل فرمان از ماشین خارج شدم و به سمت سگ ها رفتم تا آنها را متواری کنم.
- از دیدن کودکی که میان سگ ها گرفتار شده بود، چه حسی داشتید؟
راستش ابتدا به دلیل پارک بودن چند خودرو در قسمت خاکی خیابان، چندان متوجه وخامت اوضاع نبودم و حین پیاده شدن از ماشین بود که متوجه شدم یک کودک خردسال در میان چندین سگ هار و گرسنه گرفتار شده است.
وقتی جلوتر دویدم و درست موقعیت آن کودک معصوم را درک کردم و دیدم سگ ها او را بین خودشان به این طرف و آن طرف می کشند و گاز می گیرند، شوکه شدم و با تمام توانم سعی کردم آنها را از دختر بچه دور کردم.
- آیا خودتان صاحب فرزند هستید و به نظر شما پدر بودنتان در این مسئله نقش داشت؟
بله من یک فرزند پسر ۱۱ ساله دارم و قطعا نگرانی والدین از مواجهه فرزندشان با خطر را کاملا درک می کنم و اگر باز هم با چنین حادثه ای مواجه شوم قطعا برای نجات خواهم رفت.
- مادر دختری که آن را از مرگ نجات دادید طی مصاحبه شما را "فرشته نجات ماهور" خطاب کرد، از اینکه یک مادر چنین لقبی به شما داده چه حسی دارید؟
بسیار خوشحال و خرسندم و از این بابت حس خیلی خوبی را تجربه می کنم و خدا را شاکرم که توانستم در آن لحظه آنجا باشم و جان یک کودک را نجات دهم.
- آیا طی چند روز گذشته پیگیر احوال ماهور شدید؟
روز حادثه من می خواستم مادر و کودک را به نزدیک ترین درمانگاه ببرم، اما مادر ماهور جان ضمن تشکر از من خواست تا همراه دوست خود که ساکن شهرک بعثت است به درمانگاه مراجعه کنند.
من، همان شب از فرط نگرانی به درمانگاهی که آن ها قصد مراجعه داشتند رفتم و جویای حال ماهور شدم، که پرسنل درمانگاه گفتند او را برای تزریق واکسن هاری به بیمارستانی در کرج منتقل کردند.
بعد از آن هم خیلی تلاش کردم شماره تماسی از خانواده ماهور جان پیدا کنم و با پرس و جو به آدرس منزل دوست خانوادگی آن ها رسیدم و با وجود اینکه چند روزی است در سفر هستم، احوال ماهور را تلفنی از پدرش جویا شدم.
- بفرمایید در مورد این حادثه چه توقعی از مسئولین دارید؟
من هر روز صبح ساعت ۵:۳۰ برای رفتن به سر کار از خیابان های شهرک بعثت عبور می کنم و بارها در ساعات مختلف شاهد حضور سگ های بلاصاحب و ترس و وحشت زنان و کودکان از حمله آنها بودم.
از مسئولین مربوطه می خواهم تدبیری اساسی برای رفع این معضل کنند و برای اینکه شاهد اتفاقی مشابه حمله سگ ها به ماهور نباشیم هر چه سریعتر سگ های بلاصاحب را از منطقه جمع آوری کنند.
مریم حاجی آقا - تیتریک
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده