۳۰ هزار نفر برای اصلاح نژادی در سوئد عقیم شدند
خانواده کییِل ساندزتِد هرگز در مورد تاریکترین لحظه تاریخ زندگی خود صحبت نکرده بودند.
این فیلمساز ۷۱ ساله گفت: «این رازی بود که کسی جرأت صحبت کردن در مورد آن را نداشت. جامعه شرمنده بود که مردم در سوئد مجبور به عقیمسازی شدند.»
او حتی در مورد آن با خانوادهاش صحبت نکرده بود، بنابراین وقتی متوجه شد که چهار عمویش به زور عقیم شدهاند، شوکه شد و گفت که «آنها عقیم شدند زیرا فقیر بودند. جرم آنها فقر بود.»
سوئد، اولین کشوری در اروپا که بعداً عقیمسازی اجباری را لغو کرد، سیاستی را اجرا کرده بود که بر اساس آن بین ۲۰ تا ۳۳ هزار سوئدی مجبور به عقیمسازی شدند.
قربانیان، جوان و اکثراً زن بودند که با عناوینی مانند «کمتوان ذهنی»، «سرکش» یا «چندنژادی» قضاوت میشدند. مقامات سوئدی بر این باور بودند که در حال ایجاد جامعهای هستند که مورد غبطه جهانیان قرار میگیرد.
ساندزتِد میگوید: «آنها میخواستند از شر نوع خاصی از افراد که در جامعه ضعیف بودند، خلاص شوند.»
اگرچه مادر ساندزتِد موفق شد به پایتخت سوئد فرار و از عقیمشدن خودداری کند، خواهرش ماجبریت چندان خوششانس نبود.
مادر آنها زمانی که ماجبریت خیلی جوان بود، درگذشت. از آنجایی که خانواده آنها فقیر بود، خدمات حفاظت از کودکان شهرداری وارد عمل شدند و از او و خواهر و برادرهای کوچکترشان که هنوز در خانه زندگی میکردند، تست هوش گرفتند.
در این دوره آنها به تستهای هوش بسیار اعتقاد داشتند، هوش برای آنها بسیار مهم بود. این آزمونها عمدتاً شامل سؤالات مبتنی بر دانش بود و از آنجایی که ماجبریت و برادرانش ضعیف بودند، نمیتوانستند به آنها پاسخ دهند زیرا به طور منظم در مدرسه شرکت نمیکردند.
ماجبریت امتیازِ زیر «هوش عادی» گرفت و بنابراین در دسته «کمتوان ذهنی» طبقهبندی و در نتیجه به یک آسایشگاه روانی فرستاده شد.
این فیلمساز یادآور شد: «او را به دلیل اعتراضاتش به بیماری روانی مبتلا میکردند.»
همه کسانی که مرکز را ترک میکردند باید عقیم میشدند؛ این یک قانون بود، بنابراین وقتی ماجبریت به مؤسسه دیگری منتقل شد، او را برای انجام عمل جراحی فرستادند. پدرش مخالف بود و نمیخواست او عقیم شود، اما این کمکی نکرد.
میجا رانسیس، استاد تاریخ در دانشگاه استکهلم، زمانی که در مرکز آرشیو دولتی کار میکرد متوجه مکانی شد که مسدود شده بود و قابل دسترسی برای عموم نبود. در داخل آن مرکز، هزاران مدرک مجوز برای عقیمسازی وجود داشت.
اولین موردی که او خواند، دختری ۱۳ ساله بود که کشیش معتقد بود در
کلاسهای ورودی به اندازه کافی تمرکز نمیکند، بنابراین تصمیم گرفتند او را
عقیم کنند.
این مورخ میگوید: «وقتی برنامهها و هزاران مورد عقیمسازی را مطالعه کردم، به این فکر کردم: وای خدای من، ممکن بود آن فرد عقیم شده من، همسایهام یا هر کس دیگری باشد.»
وی افزود: «چون من خیلی خوشحال بودم یا دوست داشتم ناخنهایم را رنگ یا آرایش کنم و این میتواند گاهی اوقات دلیلی برای اجرای این برنامه باشد. اگر با جامعه سازگاری نداشتید، خطر عقیمشدن را خواهید داشت.»
طبق توصیف این مورخ، این اولین شکاف در تصویر زیبای دولت مرفه سوئد بود.
طبق قانون، ممکن است به دلایل اصلاح نژادی، اجتماعی یا پزشکی حتی بدون رضایت فرد عقیمسازی وی انجام شود.
این قانون پس از سالها تحقیق در زمینه اصلاح نژاد و ژنتیک توسط مؤسسه دولتی زیستشناسی نژادی اجرا شده بود.
مؤسسه پیشگام، که در سال ۱۹۲۲ تأسیس شد، الهامبخش ایجاد مؤسسهای مشابه در آلمان در سال ۱۹۲۷ بود. نقش آن، مشاوره به مقامات در مورد چگونگی اجرای دانش در مورد ژنتیک در جامعه بود.
در سوئد، تأمین مالی این مؤسسه از حمایت سیاسی گستردهای برخوردار بود.
سووِن ویدمَم، استاد تاریخ در دانشگاه اوپسالا گفت: «همه احزاب، به جز کمونیستها، از این طرح حمایت میکردند. این یک اقدام بهداشت عمومی توصیف شد.»
رانسیس گفت: «علم در آن زمان همهچیز بود. بنابراین آنها از این قانون و مهندسی اجتماعی حمایت کردند. این روش علمی برای پاکسازی جامعه از ناتوانان ذهنی بود.»
به گفته ویدمَم، در آن زمان، برنامه عقیمسازیِ دولتی مخفیانه نبود و در میان بحثهای عمومی انجام شد. این تبلیغات گسترده، انتقاد کمی در میان جامعه سوئد داشت.
او میگوید: «هرمان لاندبِرگ، مدیر مؤسسه دولتی زیستشناسی نژادی، از نوعی «خودکشی نژادی» میترسید زیرا افراد با ژنهای بد بیشتر در طبقه متوسط تولید میشوند.»
به دنبال یک تحقیق پارلمانی در دهه ۱۹۹۰، دولت به قربانیان عقیمسازی اجباری غرامت پیشنهاد کرد. آنها یک طرح غرامت مالی ۱۷۵ هزار کرونی (حدود ۱۵ هزار یورو) برای هر قربانی تنظیم کردند.
در مجموع ۳ هزار پرونده غرامت صادر شد که در مقایسه با تعداد افرادی که مشکوک به عقیمشدن به اجبار هستند، بسیار کم است.
رانسیس در حین بررسی درخواستها، وقتی متوجه شد که مادرش نیز عقیم شده است، شگفتزده شد.
این استاد تاریخ گفت: من بیاطلاع بودم و نام او را در پروندهها پیدا کردم. من به او گفتم که میتواند غرامت بگیرد، اما او پاسخ داد: «این خیلی شرمآور است، من هرگز غرامت نمیگیرم.»
عموی ساندزتِد که او نیز به همراه جانبریت عقیم شده بود نیز درخواست غرامت نکرد.
ساندزتِد گفت: «او احساس اَنگ و برچسب خوردن میکرد و حتی نمیخواست با دختران قرار بگذارد، چون فکر میکرد آنها از عقیمسازی او خبر دارند.»
دو تن از آشنایان عموی این فیلمساز ۷۱ ساله که عقیم شده بودند پس از اینکه فهمیدند چه بلایی سرشان آمده، خودکشی کردند.
وی افزود: «انتخاب اینکه چه کسی زندگی کند و چه کسی ناپدید شود، یک فکر وحشتناک است. اینکه افرادی بودند که خود را انسانگرا میخواندند و فکر میکردند کار خوبی انجام میدهند، وحشتناکتر است.»
انتهای پیام/