اوس عباس از پلوخوری های از رونق افتاده میگوید/ نگذارید چراغ حجره های خیاطی خاموش شود
واسه ما یه دست کت وشلوار میدوختند که باید دو ، سه سال تنمون میکردیم ، واسه همین بزرگ میدوختن که اندازمون باشه ، شما یه شلوار میخرید پاچه هاش اندازه مچ پاهاتون ، پیرهن میخرید بالای شکمتون ؛ واسه همین هر دوماه یکبار لباساتون تنگ و کوتاه و پاره میشه و از بین میره.
نه تنها پدر من بلکه دیگر هم نسلهایش از لباس برای رفع نیاز و محافظت بدن ، البته نه به شکل واندازه انسانهای نخستین ، بلکه برای رفع موانع طبیعی استفاده میکردند والبته در زمان آنها بیشتر از امروز متشخص شدن با لباسهایی که بر تن میکردند نمود داشت وعکسهایی که با کت وشلوارها وقبلترها با قباهایشان میگرفتند این قضیه را تأیید میکند.
در هر حال ، تهیه البسه نه به آن شکلی که نوجوانان و جوانان قدیم ما به همراه لباسهای پاچه بالا زده وسنجاق شده خود رشد میکردند ، مطلوب است ، نه به شکل امروزی که آنچه به عنوان لباس و پوشاک از آن استفاده می کنیم ، حاصل تنوع و تداخل فرهنگ است و به اقتضای رشد ارتباطات جوامع در بخش های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شکل گرفته و البته همین موضوع نوع پوشش، در جامعه اسلامی ایرانی ما ، که شرع وغیرت بر روی نوامیس در آن حرف اول را میزند ، گاهی اشکال آفرین و مشکل ساز است.
باتوجه به همین مسئله پوشش ، که همیشه ذهنم درگیر آن بود ، از کنار خیابانی در مرکز شهرکرج میگذشتم که چشمم به یک ساختمان تجاری با یک مغازه خیاطی با نمای تمام شیشه ای ، درست در وسط این ساختمان افتاد وخیاطی را دیدم که با صبر وحوصله مشغول اتوکشی بود وگاهی چشمش را به خیابان میدوخت تا رهگذران را ببیند.
داخل ساختمان شدم که اگر فرصتی دست داد با این خیاط به گفتگو بنشینم و از قضا دیدم او نیز درد دلی با سردراز در همین مبحث دارد.
اوس عباس امجدی مردی 50 ساله که خیاطی را از دوران جوانی آغاز کرده ، از آن دست مردان زحمت کش ایرانی است که رزق خود را هر روز با یاری خواستن از خداوند و هنر دستانش بدست می آورد و خوشبختانه با چهره ای باز از ما استقبال کرد.
اوس عباس صحبتهای خود را اینگونه آغاز میکند : کارهای ما رونقش فصلی است ، مثل فصل عید وفصل مدارس ، تو شهریورماه درآمد خوبه ولی تو محرم وصفر نه ، چراکه کار خیلی کمه و درآمد در کل پایین اومده وما خیاطها کاملأ کم کار شده ایم ، چراکه امروز البسه ، به صورت انبوه و تولیدی وارد بازار میشود وطرفداران زیادی هم دارد.
وی ادامه میدهد : البته کار شرکتهای پوشاک با مارکهای بزرگ که دارای کارگاه های بزرگی هم هستند خوب است وآنها کارگرهم زیاد دارند که در این شرکتها تأمین میشوند.
این خیاط قدیمی افزود : کارگرها به کارگاه های بزرگ میروند ، چون کارگاه های کوچک جوابگوی حقوق وبیمه افراد نمیتوانند باشند واز آنجا که در تولیدی های بزرگ کار خوب است و سود خود را دارند قضیه اش با مال ما فرق زیادی دارد.
اوس عباس با بیان اینکه در این شرکتهای مارک دار وبزرگ که از قضا نزدیک تهران و کرج نیز هستند ، صاحب کار دو نفر است که همیشه یک نفر در راه خرید از کشورهای پاکستان ، ویتنام ،هنگ کنک ،چین و مالزی هستند واجناس خریداری شده را به صورت انبوه به ایران می آورند.
وی گفت : لباسهایشان هم عمده اسپرت است مانند تی شرت ، کاپشن ، بارانی ، شلوارهای کتان ،جین ،مخمل وسایر البسه است و برای همین است که فروشگاه های بزرگ پارچه بافی در ایران تعطیل میشوند و کارگرهایشان بیکار میشوند چراکه اجناس والیاف ورنگ گران شده است و اگر هم چیزی تولید کنند با قیمت اجناس وارد شده به ایران تفاوت دارد ومردم به دنبال اجناس ارزان هستند وبه کیفیت کاری ندارند.
اوس عباس ادامه داد: مردم حق هم دارند زیرا پول دومتر پارچه را میدهند و یک دست لباس اسپرت آماده با رنگ وطرح دلخواه میخرند ونمیدانند که ما ایرانیان در تولید نخ وپارچه بی نظیر هستیم و هیچکس مثل ایرانی ها نمیتواند در تولید پارچه ولباس برترباشد و ایران نه تنها در تمام خاورمیانه بلکه در دوخت و پارچه بافی از انگلستان هم بهتر است ونمونه آن برابری پارچه های ما با پارچه های انگلستانی با قدمت صد ساله است.
این خیاط کرجی با بیان اینکه یک عده سودجو میروند ، لباسهای خارجی میخرند و جوانان ما را به حاضری پوشی عادت داده اند گفت : جوان که چه بگویم ، امروز مردان 50 ساله ماهم اسپرت پوش شده اند و در گذشته هر مردی که لباس آماده میخرید او را حاضری پوش وبی سلیقه میدانستند که عرضه سفارش دادن لباس با شخصیت را ندارد وبرای همین بود که در قدیم خیاطی های ما رونق داشت و امروز چراغ این صنف در حال خاموش شدن است.
اوس عباس ادامه داد: من سه پسر جوان دارم که کاری ندارند و به دنبال شغل هستند و حتی نمیتوانم در اینجا از آنان استفاده کنم زیرا کار به اندازه یک نفر است نه همگی ما واین خیلی سخت است که روزها منتظر می نشینم تا یکی بیاید سفارش یک شلوار تک را بدهد.
وی اظهار داشت : اصلا پیرهن دوزی که تعطیل شده و همه تیشرت پوش شده اند ، پیرهن دوزها وضع نابسامانی دارند ، ما چشممان به راه پله است که کسی بیاید یک زیپ عوض کند یا شلوار کوتاه کند و یا زیر بغل کاپشن خود را برای دوختن آورده باشد و متأسفانه دیگر یادمان رفته است که مردی بیاید و لباس برای دوختن سفارش دهد.
این خیاط زحمت کش شهر ما در آخر درخواست کرد که از طریق رسانه ها اعلام شود تا مردم مجاب شوند که از تولیدات و خیاط های ایرانی استفاده کنند.
اوس عباس خواست از مردم بخواهیم کاری کنند که چراغ حجره های خیاطی خاموش نشود....
از این همشهری زحمت کش خداحافظی میکنیم و قول میدهیم که صدای او وهم صنفانش را به گوش دیگر همشهریان ومسئولین برسانیم.
صحبتهای صاحب این صنف که ریشه در سنتهای ما دارد را خواندیم وحالا باید به این فکر کنیم که تزریق مد یا طرح ها درکشورهای مختلف و جذب آن به عنوان پوشش، زنگ خطری است برای فرهنگ و ملیت کشورهای دارای هویت .
تنوع طلبی گرچه خوب است ولی ما داشته های دیگری هم داریم که ما را به آن میشناسند وموجب افتخار ملی ما است و آنهم سنتها وهنرهای کشور به دست استادکاران ماست.
روزگاری شهرت لباس های دوخت لاله زار حتی در اروپا هم پیچیده بود و حالا لباسهای چینی وهنگ کنگی وحتی پاکستانی به لحاظ ارزانتر بودن بر تمام زیبایی های سنتهای ما لگد گذاشته اند.
جای ورود به اقتصاد مقاوتی اگر اینجا نباشد پس کجاست..؟؟؟!!!
علیرضا خلج نژاد