"تیتر1" بررسی می کند
کرج، هویتْ شهری بدون نماد هویتی
به هر روی آنچه غیر قابل انکار می نماید این حقیقت است که کرج نمادی است برای همزیستی مسالمت آمیز اقوام متعدد و متکثر کشور،این شهر،نمادی است برای ایران، به دنبال نمادی برای این نماد شهر باشید.
گروه استانی« تیتریک »مفهوم هویت، در مباحث جامعه شناختی از آن جهت که صرفا به حوزه ی فردی، نمی پردازد و هویت جمعی را در کارکردهای گوناگون مورد مطالعه قرار می دهد، دامنه ای بسیار وسیع و گسترده تر از مفهوم هویت در روانشناسی دارد. هویت در لغت به چیستی یا کیستی شی یا شخص می پردازد و مبین حقیقت، هستی و ذات است. از منظر جامعه شناسی اگرچه در ارتباط با آن تعدد افکار وجود دارد اماجامعه شناسان بر سر این موضوع که هویت، عامل تشخص بخش به فرد و جامعه بوده و اجتماعات را بر حسب میزان و مقدار برخوردار بودن از هویتی مشترک از دیگر اجتماعات و جوامع متمایز ممی نماید توافق نظر دارند. بنابراین هویت، در عین تشخص بخشی تمایز بخش نیز هست. به عبارت دیگر هویت به فرد، خانواده و جامعه شخصیت بخشیده، و این ظرفیت را دارد تا کنش افراد حاضر در جامعه را تنظیم نموده و باعث انسجام، اتحاد و استحکام ساختار جامعه گردد.
ضرورت و اهمیت مبحث هویت شهری از آن روست که عناصر هویت بخش را در جامعه تزریق نموده و با ایجاد تعلق خاطر بین شهروندان نسبت به شهر، مسئولیت پذیری، تلاش مشترک، همیاری و هم افزایی را در شهر نهادینه می نماید.
هویت حقیقتی است دینامیک، سیال و شناور که هرگز دچار رخوت و جمود نمی شود به گونه ای که به لحاظ شکلی هویت انسان سنتی، در زندگی مدرن، گرچه فی نفسه ارزشمند باشد اما از ضمانت اجرایی برخوردار نبوده و گاهی اساسا شکل اجرای آن تغییر می کند. این مطلب یقینا به این معنا نیست که می بایست از اصالت، فرهنگ و دست آوردهای مبتنی بر وحی و تمدن دست شست، بلکه دقیقا برعکس، برای احیاء تمدن شکوهمند اسلامی، پر رنگ نمودن فرهنگ های اصیل و ارزشمند دینی که گاه به فراموشی سپرده می شوند و نیز بهره مندی از اصالت تاریخی این ملت بزرگ گریزی نیست جز اینکه هویتی زنده، پویا و اصیل مبتنی بر آموزه های وحیانی، فرهنگ اهل بیتی و نیز مواهب تمدنی، متناسب با اقتضائات زمان و مکان شکل بگیرد.
از این روی اگر بخواهیم، به مبحث هویت در چهارچوب و قالب شهر و زندگی شهری بپردازیم، نخست باید به لحاظ تئوریک وارد این موضوع شده و به صدور نظریات پر محتوا، کاربردی و ارزشمند مبادرت ورزیم.
اگر شهر را بستر رشد و توسعه ی همه جانبه برای شهروندان و ساکنان آن در نظر بگیریم، مدیریت و ساماندهی امور شهری و هویت بخشی به آن می تواند، متضمن توسعه ی متوازن و پایدار باشد. پیش از انقلاب صنعتی، معماری، ساختار و سیمای شهر به سبب فلسفه ی شکل گیری شهرها بسیار متنوع و متفاوت بود، چرا که شهر براساس اقتضائات محیطی و با هدف برآورده نمودن نیازهای انسانی متولد شده و توسعه می یافت.
به عنوان نمونه اگر شرایط در منطقه ای جغرافیایی به جهت داد و ستد و تجارت مناسب می بود (مثلا، به جهت واقع شدن در تقاطع، شاهراه ها و ...) اساس ساختار و معماری آن منطقه به گونه ای تکون می یافت که اولین و مهمترین هدف مشترک ساکنان شهر که همان تجارت است مرتفع گردد، به همین صورت اقتضائات گوناگون اقتصادی و کشاورزی منطقه، منشاء پیدایش شهرها با ساختارهای متنوع می شد. عوامل طبیعی، جوی و حتی ارزشی نیز از علل ایجاد تنوع در معماری ها با هویت های متفاوت شهری می گردید.
برای این موارد می توان به تفاوت معماری در منطقه ای مرطوب و جنگلی در شمال با نقطه ای گرم و خشک در جنوب اشاره داشت، همچنین تاثیر وجود بقاع متبرکه، و به طور کلی مذهبی و ارزشی بر کلیت سیمای شهر و نحوه ی شکل گیری ساختار آن از جمله عواملیست که موجب تنوع در معماری شهری تا پیش از انقلاب صنعتی گردید. گرچه این تاثیر و تاثرات در جوامع مختلف متفاوت بوده و تا کنون نیز به شکلی ادامه دارد اما در مجموع با پیدایش انقلاب صنعتی، گسترش روز افزون ارتباطات، رشد دامنه های علم و شکل گیری مفهوم «دهکده ی جهانی» چهره و ساختار شهرها روز به روز به هم شبیه تر شده و استقلال و هویت خود را از دست دادند.
به تدریج با حاکم شدن نظریات کارکردگرایی (که آزادی و استقلال فردی را فدای نظم و تعادل کلی نظام اجتماعی نمود) و کاهش اصالت محیط و تاثیر آن بر ساختار و معماری، تنوع در شکل ها و ساختارها تحلیل یافت به گونه ای که پدیده ی جهانی شدن و به تبع آن گسترش تئوریهای مدرنیسم در معماری سبب گردید تا شهرها به لحاظ شکلی با شاکله ی گذشته ی خویش بیگانه شوند.
کشورهای در حال توسعه با هدف نوسازی طرح های فرسوده چنان دچار افراط شدند که اصل حفظ ارزش های تاریخی و میراث هویتی به یادگار مانده از نسل های گذشته را به دست فراموشی سپردند. به تدریج شاهد شکل گیری شهرهایی شدیم که در عین برخورداری از ساختمان های مرتفع، برج های سر بر آسمان سائیده، تقاطع های غیر هم سطح و خیابان های چند طبقه، به تراکمی گسترده، نا همگون و روح خراش تبدیل گردیدند. هویت های محلی و فرهنگی که در گذشته باعث تشخص بخشی به شهرها می شدند به ناگه ناپدید شده و روح و شخصیت از شهرها رخت بربستند.
شهرها چنان شبیه به هم و یکسان گشتند که گویی با تنوع افکار، دیدگاه ها و فرهنگ های غالب بر ساکنان خود به نزاع برخواسته و یا اساسا گوناگونی های فرهنگی درون خود را به رسمیت نمی شناختند. هویت بخشی به شهر ار آن روی حائز اهمیت است که می تواند در حدی پاسخگوی بخشی از نیازهای ذاتی انسان نظیر، آرامش، احترام، تعلق خاطر و همنوایی باشد.
بین فرهنگ عمومی و هویتِ شهر ارتباط دو سویه ای وجود دارد. از یک سو، فرهنگ عمومی شهروندان عامل شکل گیری هویتِ شهر است، و از سویی دیگر هویت جاری در شهر استحکام و بقای فرهنگ آن شهر را سبب می شود. هویت شهری، خاطرات و تاریخ مشترکی که بین ساکنان یک شهر وجود دارد را نظام بخشیده و به واسطه ی به اشتراک گذاشتن تعلق خاطر فراگیر بین شهروندان و تاریخ و خاطرات خود، انسجام و هم نوایی را در جامعه ی شهری قوام می بخشد، در نتیجه هویت مشترک عامل اتحاد عمومی می شود. این هویت شهری زمانی از انتزاع به واقعیت مبدل شده و به پیکره ی شهر، روح و شخصیت می بخشد که در کالبد شهر به صورت نمادین تجسم یافته و مصادیقی از آن را بتوان در اماکن عمومی، معابر و سطح شهر به نظاره نشست.
البته این هیچ گاه شرط کافی نیست اما تا حدی لازم می باشد، چرا که گاه پیش می آید در شهری هیچ نماد هویتی وجود نداشته یا چهره ی شهر آشفته باشد، اما به دلیل آنکه شاکله ی شهر (و نه شکل شهر) از روح هویت بخش برخوردار است، شهر از بحران هویت رنج نمی برد.
عامل هویت بخش گاه تجسمی عینی دارد و گاه معنوی (به معنای غیر مادی). تجسم عینی آن را می توان در عوارض طبیعی نظیر کوه، دریا، آبشار و ... و عوارض مصنوعی مانند: بنایی خاص، میدان و مظاهر صنعتی و ... جستجو نمود. اما تجسم معنوی یا انتزاعی عامل هویت بخش که خود نیز می تواند بر اساس یک توافق اجتماعی شکل گرفته و یا ریشه در تاریخ و یا آسمان داشته باشد، شامل: آداب و رسوم، فرهنگ، عقیده و ... است.
با این مقدمه حال باید دید کلا شهر کرج به لحاظ هویتی چگونه ارزیابی می گردد؟
کرج از منظر شهرشناسی در گذشته ای نزدیک یک شهر خوابگاهی محسوب می شد، به این معنا که با واقع شدن در حاشیه ی یک ابر شهر که نقش پایتخت را نیز بازی می کرد، ساکنان خود را شب ها برای استراحت در خود جای داده و صبح ها راهی تهران می نمود، اما به تدریج با توسعه یافتگی شهر، باز یابی اصالت خود و شکل گیری استانی مستقل به نام البرز با مرکزیت کرج، دیگر این کلانشهر را نمی توان یک شهر خوابگاهی به حساب آورد. گرچه آسیبهای ناشی از عدم شکل گیری بافت های شهری در گذشته، همچنان احساس می شود اما گریزی نیست جز آنکه هویت مستقل کرج را به دیده ی احترام بنگریم.
در تحلیل جامعه شناختی کرج، آنچه برجسته است، حضور قومیت ها و فرهنگ های متعدد در این شهر است. برخی از همین روی بر این عقیده اند که با وجود تعدد قومیت ها، شکل گیری هویت یگانه و یکپارچه غیر ممکن است، این سخن مبنایی علمی نداشته و قابل نقد است، چرا که اساسا عمده ی فرآیندهای اجتماعی را نمی توان در نگاه نخست مثبت یا منفی ارزیابی نمود. به این دلیل که این فرآیندها قابلیت کنترل و هدایت داشته و می توان تهدیدات ناشی از یک رویداد اجتماعی را به فرصت تبدیل نمود و یا بر عکس.
تکثر قومیت ها در کرج به مثابه ی انرژی انباشته ای است که در صورت مدیریت می تواند مولد و سازنده باشد. بنابراین هویت کلانشهر کرج در صورتی معنا می یابد که بتوان بین همین تعدد اقوام و فرهنگ ها، ارتباطی پویا برقرار نموده و آنها را با فضاهای شهری به شکلی منطقی و منظم مرتبط ساخت. ضمن آنکه اقوام ساکن در کرج در کنار تفاوت ها و افتراق های فرهنگی، اشتراکات و همگرایی های بسیار بالایی نیز دارند، به صورتی که می توان خورده فرهنگ های آنها را در کالبد یک فرهنگ مادر نظم بخشیده و جای داد. در این میان نباید از کارکرد مثبت و موثر دین و مذهب مشترک بین اکثریت این اقوام غافل ماند. عقیده ی مشترک بین اقوام متکثر همان نقطه ی همگرایی بالقوه میان آنان است. موید این مطلب حضور اقوام ترک، لر، کرد، عرب، بلوچ و... در سالهای دفاع مقدس می باشد که با وجود تمایزات شکلی، همه در یک پیکره ی واحد توحیدی، با هدف دفاع از عقیده، ناموس و تمامیت ارضی ، هم راستا، در هم تنیده و متحد شدند. نکته ای که در هویت یابی و هویت سازی کرج باید در نظر داشت این است که هویت کرج ماهیت و حقیقتی است جاری و شناور در بین تمامی اقوام و فرهنگ های حاضر در این شهر، لذا هر هویتی که محدود به یک یا چند قوم باشد و یا اساسا توجهی به مسئله ی اقوام ننموده باشد هویتی است با کارکرد پایین و جزم گرا. چنین هویتی نمی تواند افراد ساکن در یک شهر را در فرآیند شهروند سازی وارد نماید. یک هویت مشترک بین تمامی اقوام موجود (آنگونه که ذکر گردید) اعتقاد به دین و آیینی مشترک است و با عنایت به این هویت جاری در تمامی فرهنگ ها و اقوام حاضر در کرج می توان مصادیق نمادین مناسبی توسط صاحبنظران پیشنهاد شود.
مطلب آخر اینکه هیچ شایسته نیست هویت کرج را محدود به یک عامل بدانیم همانگونه که محدود به یک قوم ندانستیم، چراکه شهری با عوامل هویت بخش متعدد می تواند هویت های گوناگون و در نتیجه نمادهای هویتی متعددی داشته باشد.
به عنوان نمونه:
در بخش طبیعی، کوه ها و آبشارها و جلوه های بارز طبیعی موجود در استان می تواند در نماد سازی و هویت سازی مورد توجه قرار گیرد.
در حوزه ی صنعتی، کشاورزی و علمی، وجود کارخانه ها، صنایع مهم و دانشکده ی کشاورزی، عاملی هویت بخش به شمار می آید.
در حوزه ی اعتقادی و فرهنگی، وجود مشاهیر نامدار و شهدای والا مقامی نظیر، شهید فهمیده می تواند هویت ساز باشد.
به هر روی آنچه غیر قابل انکار می نماید این حقیقت است که کرج نمادی است برای همزیستی مسالمت آمیز اقوام متعدد و متکثر کشور.
این شهر، نمادی است برای ایران، به دنبال نمادی برای این نماد شهر باشید.
سید حسین علی مومنی/ تیتر1
هویت حقیقتی است دینامیک، سیال و شناور که هرگز دچار رخوت و جمود نمی شود به گونه ای که به لحاظ شکلی هویت انسان سنتی، در زندگی مدرن، گرچه فی نفسه ارزشمند باشد اما از ضمانت اجرایی برخوردار نبوده و گاهی اساسا شکل اجرای آن تغییر می کند. این مطلب یقینا به این معنا نیست که می بایست از اصالت، فرهنگ و دست آوردهای مبتنی بر وحی و تمدن دست شست، بلکه دقیقا برعکس، برای احیاء تمدن شکوهمند اسلامی، پر رنگ نمودن فرهنگ های اصیل و ارزشمند دینی که گاه به فراموشی سپرده می شوند و نیز بهره مندی از اصالت تاریخی این ملت بزرگ گریزی نیست جز اینکه هویتی زنده، پویا و اصیل مبتنی بر آموزه های وحیانی، فرهنگ اهل بیتی و نیز مواهب تمدنی، متناسب با اقتضائات زمان و مکان شکل بگیرد.
از این روی اگر بخواهیم، به مبحث هویت در چهارچوب و قالب شهر و زندگی شهری بپردازیم، نخست باید به لحاظ تئوریک وارد این موضوع شده و به صدور نظریات پر محتوا، کاربردی و ارزشمند مبادرت ورزیم.
اگر شهر را بستر رشد و توسعه ی همه جانبه برای شهروندان و ساکنان آن در نظر بگیریم، مدیریت و ساماندهی امور شهری و هویت بخشی به آن می تواند، متضمن توسعه ی متوازن و پایدار باشد. پیش از انقلاب صنعتی، معماری، ساختار و سیمای شهر به سبب فلسفه ی شکل گیری شهرها بسیار متنوع و متفاوت بود، چرا که شهر براساس اقتضائات محیطی و با هدف برآورده نمودن نیازهای انسانی متولد شده و توسعه می یافت.
به عنوان نمونه اگر شرایط در منطقه ای جغرافیایی به جهت داد و ستد و تجارت مناسب می بود (مثلا، به جهت واقع شدن در تقاطع، شاهراه ها و ...) اساس ساختار و معماری آن منطقه به گونه ای تکون می یافت که اولین و مهمترین هدف مشترک ساکنان شهر که همان تجارت است مرتفع گردد، به همین صورت اقتضائات گوناگون اقتصادی و کشاورزی منطقه، منشاء پیدایش شهرها با ساختارهای متنوع می شد. عوامل طبیعی، جوی و حتی ارزشی نیز از علل ایجاد تنوع در معماری ها با هویت های متفاوت شهری می گردید.
برای این موارد می توان به تفاوت معماری در منطقه ای مرطوب و جنگلی در شمال با نقطه ای گرم و خشک در جنوب اشاره داشت، همچنین تاثیر وجود بقاع متبرکه، و به طور کلی مذهبی و ارزشی بر کلیت سیمای شهر و نحوه ی شکل گیری ساختار آن از جمله عواملیست که موجب تنوع در معماری شهری تا پیش از انقلاب صنعتی گردید. گرچه این تاثیر و تاثرات در جوامع مختلف متفاوت بوده و تا کنون نیز به شکلی ادامه دارد اما در مجموع با پیدایش انقلاب صنعتی، گسترش روز افزون ارتباطات، رشد دامنه های علم و شکل گیری مفهوم «دهکده ی جهانی» چهره و ساختار شهرها روز به روز به هم شبیه تر شده و استقلال و هویت خود را از دست دادند.
به تدریج با حاکم شدن نظریات کارکردگرایی (که آزادی و استقلال فردی را فدای نظم و تعادل کلی نظام اجتماعی نمود) و کاهش اصالت محیط و تاثیر آن بر ساختار و معماری، تنوع در شکل ها و ساختارها تحلیل یافت به گونه ای که پدیده ی جهانی شدن و به تبع آن گسترش تئوریهای مدرنیسم در معماری سبب گردید تا شهرها به لحاظ شکلی با شاکله ی گذشته ی خویش بیگانه شوند.
شهرها چنان شبیه به هم و یکسان گشتند که گویی با تنوع افکار، دیدگاه ها و فرهنگ های غالب بر ساکنان خود به نزاع برخواسته و یا اساسا گوناگونی های فرهنگی درون خود را به رسمیت نمی شناختند. هویت بخشی به شهر ار آن روی حائز اهمیت است که می تواند در حدی پاسخگوی بخشی از نیازهای ذاتی انسان نظیر، آرامش، احترام، تعلق خاطر و همنوایی باشد.
بین فرهنگ عمومی و هویتِ شهر ارتباط دو سویه ای وجود دارد. از یک سو، فرهنگ عمومی شهروندان عامل شکل گیری هویتِ شهر است، و از سویی دیگر هویت جاری در شهر استحکام و بقای فرهنگ آن شهر را سبب می شود. هویت شهری، خاطرات و تاریخ مشترکی که بین ساکنان یک شهر وجود دارد را نظام بخشیده و به واسطه ی به اشتراک گذاشتن تعلق خاطر فراگیر بین شهروندان و تاریخ و خاطرات خود، انسجام و هم نوایی را در جامعه ی شهری قوام می بخشد، در نتیجه هویت مشترک عامل اتحاد عمومی می شود. این هویت شهری زمانی از انتزاع به واقعیت مبدل شده و به پیکره ی شهر، روح و شخصیت می بخشد که در کالبد شهر به صورت نمادین تجسم یافته و مصادیقی از آن را بتوان در اماکن عمومی، معابر و سطح شهر به نظاره نشست.
البته این هیچ گاه شرط کافی نیست اما تا حدی لازم می باشد، چرا که گاه پیش می آید در شهری هیچ نماد هویتی وجود نداشته یا چهره ی شهر آشفته باشد، اما به دلیل آنکه شاکله ی شهر (و نه شکل شهر) از روح هویت بخش برخوردار است، شهر از بحران هویت رنج نمی برد.
عامل هویت بخش گاه تجسمی عینی دارد و گاه معنوی (به معنای غیر مادی). تجسم عینی آن را می توان در عوارض طبیعی نظیر کوه، دریا، آبشار و ... و عوارض مصنوعی مانند: بنایی خاص، میدان و مظاهر صنعتی و ... جستجو نمود. اما تجسم معنوی یا انتزاعی عامل هویت بخش که خود نیز می تواند بر اساس یک توافق اجتماعی شکل گرفته و یا ریشه در تاریخ و یا آسمان داشته باشد، شامل: آداب و رسوم، فرهنگ، عقیده و ... است.
با این مقدمه حال باید دید کلا شهر کرج به لحاظ هویتی چگونه ارزیابی می گردد؟
کرج از منظر شهرشناسی در گذشته ای نزدیک یک شهر خوابگاهی محسوب می شد، به این معنا که با واقع شدن در حاشیه ی یک ابر شهر که نقش پایتخت را نیز بازی می کرد، ساکنان خود را شب ها برای استراحت در خود جای داده و صبح ها راهی تهران می نمود، اما به تدریج با توسعه یافتگی شهر، باز یابی اصالت خود و شکل گیری استانی مستقل به نام البرز با مرکزیت کرج، دیگر این کلانشهر را نمی توان یک شهر خوابگاهی به حساب آورد. گرچه آسیبهای ناشی از عدم شکل گیری بافت های شهری در گذشته، همچنان احساس می شود اما گریزی نیست جز آنکه هویت مستقل کرج را به دیده ی احترام بنگریم.
در تحلیل جامعه شناختی کرج، آنچه برجسته است، حضور قومیت ها و فرهنگ های متعدد در این شهر است. برخی از همین روی بر این عقیده اند که با وجود تعدد قومیت ها، شکل گیری هویت یگانه و یکپارچه غیر ممکن است، این سخن مبنایی علمی نداشته و قابل نقد است، چرا که اساسا عمده ی فرآیندهای اجتماعی را نمی توان در نگاه نخست مثبت یا منفی ارزیابی نمود. به این دلیل که این فرآیندها قابلیت کنترل و هدایت داشته و می توان تهدیدات ناشی از یک رویداد اجتماعی را به فرصت تبدیل نمود و یا بر عکس.
مطلب آخر اینکه هیچ شایسته نیست هویت کرج را محدود به یک عامل بدانیم همانگونه که محدود به یک قوم ندانستیم، چراکه شهری با عوامل هویت بخش متعدد می تواند هویت های گوناگون و در نتیجه نمادهای هویتی متعددی داشته باشد.
به عنوان نمونه:
در بخش طبیعی، کوه ها و آبشارها و جلوه های بارز طبیعی موجود در استان می تواند در نماد سازی و هویت سازی مورد توجه قرار گیرد.
در حوزه ی صنعتی، کشاورزی و علمی، وجود کارخانه ها، صنایع مهم و دانشکده ی کشاورزی، عاملی هویت بخش به شمار می آید.
به هر روی آنچه غیر قابل انکار می نماید این حقیقت است که کرج نمادی است برای همزیستی مسالمت آمیز اقوام متعدد و متکثر کشور.
این شهر، نمادی است برای ایران، به دنبال نمادی برای این نماد شهر باشید.
سید حسین علی مومنی/ تیتر1
ارسال نظر
اخبار برگزیده
اين مقالات كمك زيادي به پيشرفت و جلب توجه مسئولين مي كند.
نويسنده نگاه ظريفي داشته، با تشكر