راز حکم قصاص نگهبان انبار
گروه حوادث« تیتریک »؛مرد جنایتکار که با انگیزه ای نامشخص دوستش را کشته و جسد او را به آتش کشیده بود با تايید حکم قصاصش در یک قدميچوبه دار قرار گرفت.
شهریور ماه سال گذشته مردی سراسیمه خودش را به پلیس بومهن رساند و مأموران را از ناپدیدشدن ناگهانی پسرش باخبر کرد.او با نگرانی گفت: مدتی قبل برای پسرم که ایرج نام دارد، نیسان آبی رنگی خریدم تا با آن کار کند. پسرم در کار خرید و فروش ضایعات فلزی بود.
او ضایعات کارگاهها و کارخانههای اطراف بومهن را میخرید و به کارخانهای میفروخت. دیروز صبح ۵ میلیون تومان از حسابش برداشت کرد و برای خرید ضایعات با نیسانش از خانه بیرون رفت. وقتی شب به خانه برنگشت نگران شدم و با تلفن همراهش تماس گرفتم اما گوشی او خاموش بود و کسی هم از او خبر نداشت. حالا فکر میکنم اتفاق ناگواری برایش افتاده است.
بعد از طرح شکایت، پرونده به دستور قاضی دادسرای جنایی، در اختیار تیم
زبدهای از کارآگاهان مبارزه با آدمربایی اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران قرار
گرفت. در حالی که کارآگاهان تحقیقات گستردهای را برای ردیابی راننده نیسان
آغاز کرده بودند، نیسان ایرج در اطراف بومهن به صورت رها شده، کشف شد.
مأموران متوجه شدند اطراف محلی که نیسان رها شده دوربینهای مداربسته یک
کارگاه نصب شده است. بنابراین با بررسی فیلم دوربین مدار بسته، تصویر مرد
میانسالی که نیسان را در محل رها کرده بود، شناسایی شد.
متهم به نام فرخ که نگهبان انبار بزرگی در آن نزدیکی بود، بازداشت شد. فرخ
ابتدا در بازجوییها گفت از ماجرا خبر ندارد و ایرج را هم نمیشناسد اما
وقتی با تصویر خود در دوربینهای مداربسته روبهرو شد، به جرم خودش اقرار
کرد. او گفت: من نگهبان یک کارگاه هستم. از مدتی قبل ایرج را میشناختم و
چند بار ضایعات فلزی کارگاه را به او فروخته بودم. چند بار او را در نزدیکی
کارگاهمان دیدم و فکر کردم که میخواهد برای همسرم مزاحمت ایجاد کند،
به خاطر همین تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. روز حادثه وقتی برای خرید ضایعات به کارگاه آمد، کسی آنجا نبود و کارگاه را تعطیل کرده بودیم. او را به بهانهای به داخل سوله کشاندم و از پشت ضربه محکميبه سرش زدم. بعد از اینکه روی زمین افتاد، با چاقو چند ضربه به شکمش زدم و برای اطمینان از مرگش با دستانم او را خفه کردم.
برای از بین بردن جسدش مقداری نخاله و ضایعات پلاستیکی را که از قبل در گوشه کارگاه دپو کرده بودم، آتش زدم و جسد را داخل آن انداختم. برای اینکه چیزی از جسد باقی نماند، با بیل استخوانهای سوخته را خرد کرده و نیسان را هم در یکی از خیابانهای خلوت منطقه رها کردم و چند تکه از استخوانهای مقتول را به رودخانه جاجرود انداختم تا هیچ اثری از آن باقی نماند.
متهم در ادامه با تغییر اعترافاتش گفت: مقتول را برای سرقت یک میلیون
تومان پولی که همراه داشت کشتم. پرونده مرد جنایتکار بعد از اعتراف به قتل
پسر جوان و بازسازی صحنه قتل با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان
تهران فرستاده شد.
در نشست رسیدگی به این ماجرا که به ریاست قاضی«محمدسلطان همتیار» و با
حضور چهار مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان پایتخت، کیفرخواست را
خواند. «کرمی» اظهار داشت: با توجه به مدرکهای موجود برای «فرخ-م» اشد
مجازات میخواهم.
سپس مادر داغدار در جایگاه ویژه ایستاد و با اشاره به «فرخ-م» گفت: پسرم
قرار بود داماد شود اما این مرد داغش را به دلم گذاشت. به هیچ قیمتی رضایت
نمیدهم. نوبت دفاع به «فرخ-م» که رسید منکر جنایت شد.
و گفت: من «ایرج» را نکشتم. صبح بیستوسوم مرداد ۱۳۹۱ همراه «ایرج» در اتاقک سرایداری نشسته بودیم که سه مرد ناشناس وارد شدند و مرا بیهوش کردند. وقتی به هوش آمدم دیدم آنان جنازه «ایرج »را با خود بردند چون کلید وانت «ایرج» دستم بود از ترسم آن را مقابل یک مغازه پارک کردم. من بیگناهم.
در پایان این نشست هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر
کند. قضات دادگاه پس از بررسی پرونده فرخ را گناهکار شناخته و به قصاص
محکوم کردند. با اعتراض متهم پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات
دیوان عالی کشور حکم قصاص را تايید کردند.
جوان ایرانی