گفتگوی اختصاصی "تیتر1" با مادر "شهید عباس کاشفی"
فراق سخت است ولی ، هزاران بار دیگر فرزندم را تقدیم این راه می کنم/ شهیدی که قرعه شهادت را به نام خود کرد
مادر شهید عباس کاشفی می گوید : پسرم وقت رفتن گفت ، خوب نگاهم کن مادر ، که آخرین بار است که مرا می بینی!/فراق سخت است ولی ، هزاران بار دیگر فرزندم را تقدیم این راه میکنم
گروه استانی «تیتریک»؛شهید عباس کاشفی سرباز شهید 19 ساله ای که قرعه همرزم خود را به گردن گرفت و لب مرز کرمانشاه به دست اشرار و منافقین به شهادت رسید و مادرش اکنون 14 سال است که در فراق او راشک میریزد و سوی چشمانش بسیار کم شده است ولی شکر خداوند را نیز به خاطر این مقامی که به وی و فرزند عزیزش عطا شده ، از زبان کنار نمی گذارد.
مادر شهید از کودکی فرزندش اینگونه میگوید : از آنجا که علاقه شدیدی به باب الحواحج حضرت ابوالفضل العباس (ع) دارم ، نام فرزند دومم را به نام ایشان گذاشتم و پس از اینکه عباسم در دوران کودکی مریضی شدیدی را پشت سر گذاشت و دوبار نیز بر روی دستانم تا مرز مرگ پیش رفت و شفایش را از ایشان گرفتم ، اطمینان حاصل نمودم که او انتخاب شده درگاه ائمه اطهار است و باید در همین راه گام بردارد.
وی ادامه میدهد : از این جهت در تربیت معنوی فرزندانم به خصوص عباس بسیار کوشیدم و محوریت زندگی آنان را توجه و خدمت به ائمه اطهار (ع) قرار دادم.
مادر شهید عباس کاشفی در خصوص نحوه شهادت فرزندش میگوید : از آنجا که دیگر جنگی نبود تا فرزندم را راهی راه شهادت کنم ، برایم قابل تصور نبود که زمان به بار نشستن نیتم به دست پروردگار چه زمانی خواهد بود و خالق بزرگ کی من و فرزندم را لایق مقام مادر شهید بودن و شهادت قرار خواهد داد ، ولی از آنجا که به اراده او ، هرکار امکان پذیر است ، زمان مفتخر شدن ما نیز فرا رسید.
وی ادامه میدهد : از این جهت در تربیت معنوی فرزندانم به خصوص عباس بسیار کوشیدم و محوریت زندگی آنان را توجه و خدمت به ائمه اطهار (ع) قرار دادم.
مادر شهید عباس کاشفی در خصوص نحوه شهادت فرزندش میگوید : از آنجا که دیگر جنگی نبود تا فرزندم را راهی راه شهادت کنم ، برایم قابل تصور نبود که زمان به بار نشستن نیتم به دست پروردگار چه زمانی خواهد بود و خالق بزرگ کی من و فرزندم را لایق مقام مادر شهید بودن و شهادت قرار خواهد داد ، ولی از آنجا که به اراده او ، هرکار امکان پذیر است ، زمان مفتخر شدن ما نیز فرا رسید.
وی می افزاید : در سال 79 وقتی که عباس دوره آموزشی سربازی خود را در همدان گذراند ، راهی مرز کرمانشاه شد ، بدین ترتیب که او به جای یکی از سربازان هم ردیف خود که نامش در قرعه کشی برای دیدبانی بر روی مرز در آمده بود داوطلب میشود و وظیفه سرباز مذکور را که به عنوان یک همسر و پدر حاضر به قبول دیدبانی بر روی مرز نبود میپذیرد و او را از ناراحتی و بی تابی میرهاند.
مادر شهید ادامه میدهد : و اینگونه بود که عباسم قرعه شهادت را به نام خود زده و خداوند به خاطر جوانمردی و جهاد داوطلبانه اش او را لایق مقام شهادت نموده و روسیاهی را باز هم نصیب اشرار و منافقین می کند.
این مادر شهید میگوید : در قرآن هم آمده است که منافقین از کفار هم بدتر هستند و از اینکه فرزند دلبندم به دست بدترین دشمنان خدا به شهادت رسیده است افتخار میکنم و این خون شهید است که موجب میشود یاد و نام خداوند و ائمه اطهار در جامعه اسلامی ما زنده نگه داشته شود.
وی می افزاید : من نیز مانند هر مادر شهید دیگری به فرزندم علاقه و دلبستگی زیادی داشتم و تحمل فراق برایم آنقدر سخت است که فقط در انتظار رخت اقامت بر بستن از دنیا و دیدار فرزندم هستم ، ولی اگر با ریختن خون شهید من اسلام و مذهب تشیع زنده می ماند ، هزاران بار دیگر فرزندم را تقدیم این راه میکنم.
مادر سرباز شهید عباس کاشفی در پایان می گوید: عباس من یوسفی بود که به کنعان خداوند بازگشته است و ما مادران شهید ، تنها امانت دارانی هستیم که در درگاه وی امتحان میشویم.
ارسال نظر
اخبار برگزیده