«تیتریک»/
فرازهایی از وصیتنامه شهید محمدرضا زارع تورانپشتی + تصویر
در این یادداشت به بیان فرازهایی از وصیتنامه، خاطرات و زندگینامه شهید محمدرضا زارع تورانپشتی میپردازیم.
به گزارش گروه استانی «تیتر یک»؛ در این یادداشت به بیان فرازهایی از وصیتنامه، خاطرات و زندگینامه شهید محمدرضا زارع تورانپشتی میپردازیم.
فرازهایی از زندگینامه شهید
سرباز شهیدی که در هنگام نماز، آسمانی شد.
شهيد محمدرضا زارع تورانپشتی در سال ۱۳۳۹ در خانوادهای كشاورز و زحمتكش و فقير واقع در سرچشمه كرج پا به عرصه وجود نهاد و پس از سپری شدن دوران كودكی در سن ۷ سالگی وارد دبستان شد.
پس از آن وارد دبيرستان دهخدا شد و در اين دبيرستان دیپلم خود را گرفت.
با شروع انقلاب اسلامی او نيز در راهپيمايیها و تظاهرات شركت فعالی داشت و پس از پيروزی انقلاب به كار كردن مشغول شد و با شروع جنگ تحميلی عراق بر عليه ايران او نيز همانند ديگر جوانان اين مرز و بوم شرکت در جنگ را وظيفه شرعی و دينی خويش دانست.
سپس خود را جهت خدمت شريف سربازی معرفی کرد و پس از ديدن آموزشهای رزمی لازم به جبهههای جنگ حق عليه باطل اعزام شد و پس از ۱۷ ماه خدمت بیشائبه و شجاعانه در جبهههای مختلف و شركت در عملياتهای بسيار سرانجام در تاريخ هجدهم خرداد ۱۳۶۱ در منطقه «دربندكبود باختران» هنگام اقامه نماز به درجه رفيع شهادت نائل شد.
پیکر مطهر این شهید پس از تشییع در گلزار شهدای امامزاده محمد (ع) کرج آرام گرفت.
مزار شهید محمدرضا زارع تورانپشتی - امامزاده محمد (ع) کرج
فرازهایی از وصیتنامه شهید
اينجانب محمدرضا زارع هستم و امروز نوزدهم فروردين ۶۱ ساعت ۹ بعدازظهر است. من امروز موفق شدم که بعد از مدتها به جبهه اعزام شوم.
بالاخره خداوند من را طلبید و جای کسی که از رفتن منصرف شده بود اعزام شدم و مأموریت من شروع شد.
بعد از شانزده ماه خدمت در جبهه، خیلی دوری از جبهه برایم سخت بود. در طول این چند ماهه که نمیتوانستم اعزام شوم، خیلی به فکر رزمندههایی بودم که در جبهه هستند.
بدانید که ما در خانه خیلی راحت هستیم و این را مدیون رزمندگان اسلام هستیم. درصورتي كه بچهها برای دفاع از ميهن اسلامیمان با آتش گلوله میجنگند كه انشاءالله خداوند آنها را پيروز گرداند.
بالاخره دعایم مستجاب شد و خداوند حاجتم را داد. خداوند اين دعایم را قبول كرد، اكنون كه در آستانه رفتن به جبهه میباشم از تمام دوستان و آشنايان، پدر و مادرم، برادرم، خواهرم، همه و همه خداحافظی میكنم.
اميدوارم كه هميشه پشتيبان اين انقلاب و مملكت اسلامیمان باشند، هيچگونه بده به كسی ندارم و در پايان چون موقع رفتن برای خداحافظی آمده بودم ولی به كسی نگفتم چون ترس از اين داشتم، مادرم ناراحت شود از آنها خداحافظی میكنم و اميدوارم اذيتهای مرا ببخشيد و برايم طلب آمرزش كنيد.
معصومه میرحسینی - تیتر یک
انتهای پیام/
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده