«تیتر یک»/
فرازهایی از وصیتنامه شهید حمیدرضا شادلو
در این یادداشت به بیان فرازهایی از زندگینامه، خاطرات و وصیتنامه شهید حمیدرضا شادلو ملکی میپردازیم.
به گزارش گروه استانی «تیتر یک»؛ در این یادداشت به بیان فرازهایی از وصیتنامه و زندگینامه شهید حمیدرضا شادلو میپردازیم.
فرازهایی از زندگینامه شهید
شهیدی که پیکر مطهرش دو ماه بعد از شهادت برگشت...
شهید حمیدرضا شادلو در سال ۱۳۴۷ در کرج متولد شد.
از همان کودکی بااستعداد بود و در ۴ سالگی نماز را آموخت. بسیار مهربان و در مشکلات همیشه همراه و یار خانواده بود.
وی بعد از اتمام تحصیلات در دبیرستان شهدای انقلاب و همزمان با تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی، عضو بسیج شد و در پایگاه قائم فعالیت خود را آغاز کرد.
در سال ۱۳۶۲ در پادگان دستغیب کرج آموزش نظامی را فراگرفت و بعد عازم جبهه شد.
اولین حضور او در عملیات بدر بود و در عملیات کربلای ۵ به لقاء پروردگار شتافت.
چگونگی شهادت حمید در عملیات کربلای ۵
بیسیمچی یکی از گروهانهای گردان علی اکبر (ع) از لشکر سیدالشهدا (ع) بود، در جریان عملیات مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از ناحیه شکم مجروح شده و بر زمین افتاد و پس از مدتی شهید شد.
وضعیت عملیات به گونهای بود که اجازه بردن شهید را به عقب نمیداد.
پیکر مطهرش ۶۳ روز زیر آتش ماند تا اینکه در تاریخ ۲۸ اسفند در اثر انجام عملیات و آزاد شدن آن منطقه، پیکر این شهید بزرگوار از روی کارت بسیج او شناخته شد و به آغوش خانواده در کرج بازگشت.
فرازهایی از خاطرات شهید به نقل از مادرش
بعد از شهادت حمید به دلیل شرایط منطقه امکان برگرداندن پیکرش وجود نداشت.
مادر که بیقرار و نگران فرزند مهربانش بود، حمید را در خواب میبیند که به او میگوید: «مادر، من دو ماه دیگه میام.»
و دقیقاً دو ماه بعد از آن شب، پیکر مطهرش توتیای چشمان مادر شد.
مادر میگفت: «با وجود اینکه عزیزان زیادی رو از دست دادم، اما حسم به حمید جور دیگری است، همیشه کنارم حسش میکنم.»
فرازهایی از وصیتنامه شهید
خدایا! تو را سپاس میگویم از اینکه مرا در زمانی قرار دادی که بتوانم حسینگونه باشم و در جمع یاران وفادار تو باشم.
حسین جان؛ نظر لطفی کن که بتوانم لایق شهادت شوم.
سلام بر پدر و مادر بزرگوارم، امیدوارم همانطور که تا به حال صبورانه در راه اسلام قدم گذاردید، همانطور ثابتقدم باشید.
شهادت مرا و همرزمان مرا در کوچههای شهرمان فریاد بزنید، تا کسانی که هنوز در خواب غفلتند از این خواب گران برخیزند.
خدایا! تو میدانی که شهادت که کمال انسان است افتخار من است، اما ای کاش صد جان داشتم و در راه اسلام و رهبرم جانفشانی میکردم.
در خاتمه از تمامی دوستان و خانواده بزرگوارم میخواهم که مرا ببخشند و برایم طلب مغفرت کنند، دعا به جان امام فراموش نشود. «پشتیبان ولایت فقیه باشید.»
معصومه میرحسینی - تیتر یک
انتهای پیام/ل
خبرهای مرتبط
ارسال نظر
اخبار برگزیده